گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد يازدهم
فصل ششم : بخل پسندیده



6 / 1 بخل نسبت به دین
فصل ششم : بخل پسندیده6 / 1بخل نسبت به دینپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترینِ مردمان ، برزیگران و بازرگانان اند ، مگر آن کس از ایشان که بر دین خویش ، بخیل باشد.

امام علی علیه السلام :هر که نسبت به دین خود بخیل باشد ، بزرگی یابد.

امام حسن علیه السلام هنگامی که از ایشان ، از جوان مردی پرسیدند :بخل ورزی مرد بر دینش، آباد کردن دارایی اش، و گزاردن حقوقش .

امام باقر علیه السلام :مؤمن در دینش محکم تر از کوه های استوار است؛ چه، گاه از کوه تراشیده می شود ، امّا از دین مؤمن ، هیچ کس نمی تواند چیزی بتراشد؛ زیرا او نسبت به دین خود ، حریص و بخیل است.

.


ص: 450

6 / 2الشُّحُّ بِالنَّفسِ عَمّا لا یَحِلُّالإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلَی الأَشتَرِ النَّخَعِیِّ لَمّا وَلّاهُ مِصرَ :فَاملِک هَواکَ ، وشُحَّ بِنَفسِکَ عَمّا لا یَحِلُّ لَکَ ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفسِ الإِنصافُ مِنها فیما أحَبَّت أو کَرِهَت . (1)

عنه علیه السلام :اِملِک هَواکَ وشُحَّ بِنَفسِکَ عَمّا لا یَحِلُّ لَکَ ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَفسِ حَقیقَهُ الکَرَمِ . (2)

6 / 3الشُّحُّ بِالعُمُرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ کُن عَلی عُمُرِکَ أشَحَّ مِنکَ عَلی دِرهَمِکَ ودینارِکَ . (3)

6 / 4البُخلُ بِالأَسرارِالإمام علیّ علیه السلام :کُن بِأَسرارِکَ بَخیلاً ، ولا تُذِع سِرّا اُودِعتَهُ ؛ فَإِنَّ الإِذاعَهَ خِیانَهٌ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 126 ، بحارالأنوار : ج 33 ص 600 ح 744 .
2- .غرر الحکم : ج 2 ص 199 ح 2366 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 84 ح 2032 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 527 ح 1162 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 364 ح 2661 ، أعلام الدین : ص 190 کلّها عن أبیذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 76 ح 3 .
4- .غرر الحکم : ج 4 ص 610 ح 7175 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 392 ح 6643 .

ص: 451



6 / 2 بخل ورزیدن در نارواها برای خود
6 / 3 بخل و آزمندی به عمر
6 / 4 بخل به رازها
6 / 2بخل ورزیدن در نارواها برای خودامام علی علیه السلام در نامه اش به مالک اشتر نَخَعی ، آن گاه که او را بر حکومت مصر گماشت :بر خواهش نفْس ، مسلّط باش و آنچه را بر تو روا نیست ، از نفس خود ، دریغ بدار؛ زیرا دریغ داشتن از نفس ، وا داشتن آن به پیمودنِ راه انصاف است در آنچه که فرد دوست می دارد و یا ناخوش می دارد.

امام علی علیه السلام :بر خواهش نفْس ، مسلّط باش و آنچه را بر تو روا نیست ، از نفست دریغ بدار؛ زیرا دریغ داشتن از نفس ، عین بخشندگی است .

6 / 3بخل و آزمندی به عمرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابو ذر ! بر عمر خود ، تنگ نظرتر [ و حریص تر ] باش تا بر درهم و دینارت.

6 / 4بخل به رازهاامام علی علیه السلام :نسبت به رازهایت ، بخیل باش و رازی را که به تو سپرده شده است ، فاش مکن ؛ زیرا فاش کردن راز [دیگران] ، خیانت است.

.


ص: 452

6 / 5الضِّنَّهُ بِالأَخِلّاءِالإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ المُؤمِنِ :ضَنینٌ بِخُلَّتِهِ (1) ، سَهلُ الخَلیقَهِ ، لَیِّنُ العَریکَهِ . (2)

6 / 6البُخلُ بِصَرفِ المالِ الحَلالِ فِی الباطِلِالإمام علیّ علیه السلام :کُن جَوادا بِالحَقِّ ، بَخیلاً بِالباطِلِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :قیلَ لَهُ [أی لِلإِمامِ الباقِرِ علیه السلام ] : ... «فَما بالُ المُؤمِنِ قَد یَکونُ أشَحَّ شَیءٍ» ؟ قالَ علیه السلام : لِأَنَّهُ یَکسِبُ الرِّزقَ مِن حِلِّهِ ، ومَطلَبُ الحَلالِ عَزیزٌ فَلا یُحِبُّ أن یُفارِقَهُ شَیئُهُ لِما یَعلَمُ مِن عِزِّ مَطلَبِهِ ، وإن هُوَ سَخَت نَفسُهُ لَم یَضَعهُ إلّا فی مَوضِعِهِ . (4)

.

1- .الضنّه : البخل . والخله بالضم الصداقه والمحبه التی تخللت القلب فصارت خلاله أی فی باطنه کما فی النهایه وفی المصباح : الخله بالفتح الصداقه والضم لغه وبالفتح الفقر والحاجه . فالفقره تحتمل وجوها : الأوّل : أنّه ضنین بخلته لترصّده مواقع الخله وأهلها الذین هم إخوان الصدق فی اللّه وهم قلیلون . الثانی : أن یکون المراد أنّه إذا خال أحدا أی صادقه ضنّ أن یضیِّع خلته أو یهمل خلیله فالمراد استحکام مودته . الثالث : أن یکون بفتح الخاء کما روی أی إذا عرضت له حاجه ضنّ بها أن یسأل أحدا فیها ویظهرها (بحار الأنوار : ج 67 ص 305) .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 333 ، أعلام الدین : ص 130 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 305 ح 37 .
3- .غرر الحکم : ج 4 ص 602 ح 7149 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 391 ح 6618 .
4- .کتاب من لایحضره الفقیه : ج 3 ص 560 ح 4924 ، علل الشرائع : ص 557 ، صفات الشیعه : ص 105 ح 42 کلّها عن مسعده بن صدقه ، بحار الأنوار : ج 67 ص 299 ح 24 .

ص: 453



6 / 5 بخل به دوستان
6 / 6 بخل ورزیدن از خرج کردن مال حلال در راه نادرست
6 / 5بخل به دوستانامام علی علیه السلام در توصیف مؤمن :در دوستی خویش ، بخیل است، نرم خوست، رام و سر به راه است.

6 / 6بخل ورزیدن از خرج کردن مال حلال در راه نادرستامام علی علیه السلام :در [مصارف] حق ، بخشنده باش، و در [مصارف] باطل ، بخیل .

امام صادق علیه السلام :به ایشان ( امام باقر علیه السلام ) گفته شد:... چرا مؤمن ، گاه بخیل ترین فرد است ؟ فرمود: «چون روزی را از راه حلالش به دست می آورد، و به دست آوردن حلال ، دشوار است . بنا بر این ، دوست ندارد که داشته اش از او جدا شود، چون از دشواری به دست آوردنش آگاه است، و اگر هم چیزی ببخشد ، آن را جز در جایش نمی بخشد».

.


ص: 454

. .


ص: 455



31. بدعت

اشاره

31 بدعتدرآمدفصل یکم : معنای بدعتفصل دوم : معیار شناخت سنّت و بدعتفصل سوم : بر حذر داشتن از بدعتفصل چهارم : خاستگاه های بدعتفصل پنجم : زیان های بدعتفصل ششم : پیدایش بدعت ها در میان امّت اسلامیفصل هفتم : مبارزه با بدعتفصل هشتم : آنچه بر بدعت بودنش تصریح شده استفصل نهم : آنچه بدعت پنداشته شده استفصل دهم : شماری از بدعت گذاران

.


ص: 456



درآمد

بدعت ، در لغت

درآمدبدعت ، در لغتواژه «بدعت» ، مصدر است از ریشه «بدع» ، به معنای نوآوری و پدید آوردن چیزی بدون آن که از پیش ، وجود داشته باشد و آفرینش یابد و یا یادکردی از آن شده باشد و یا شناختی نسبت به آن ، حاصل شده باشد . خلیل بن احمد فراهیدی می گوید : البَدعُ : إحداثُ شَی ءٍ لَم یَکُن لَهُ مِن قَبلُ خَلقٌ وَ لا ذِکرٌ وَ لا مَعرِفَهٌ . (1) بدع ، پدید آوردن چیزی است که پیش تر وجود نداشته و نامی از آن نبوده و شناخته نبوده است . و ابن فارس ، در تبیین ریشه لغوی بدعت ، آورده : الباءُ وَ الدّالُ وَ العَینُ أصلانِ : أحَدُهُما : اِبتِداءُ الشَّی ءِ وَ صُنعُهُ لا عَن مِثالٍ ، وَ الآخَرُ الاِنقِطاعُ وَ الکَلالُ . (2) با و دال و عین (بدع) ، دارای دو اصل است : یکی ، شروع به چیزی و ساختن آن ، بدون داشتن نمونه است ؛ و دوم ، انقطاع و سستی است . بنا بر این ، مادّه «بدع» ، از لحاظ لغوی ، به هر نوآوری ای اطلاق می گردد ، همین طور است واژه «بدعت» ، (3) خواه مربوط به مسائل دینی باشد و خواه غیر دینی .

.

1- .. ترتیب کتاب العین : ص 72 مادّه «بدع» .
2- .. معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 209 مادّه «بدع» .
3- .. لسان العرب : ج 8 ص 6 مادّه «بدع» .

ص: 457



بدعت ، در قرآن و حدیث

بدعت ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم ، واژه «بدع» و مشتقّات آن ، چهار بار به کار رفته است : دوبار به صورت «بدیع» ، (1) به معنای مُبدع در مورد خداوند متعال ، و یک بار با واژه «بِدع» (2) در باره پیامبر صلی الله علیه و آله ، و یک بار با واژه «ابتداع» (3) در مورد نصارا ، استعمال شده است . گفتنی است که در سه مورد نخست ، معنای لغوی بدعت ، مراد است ؛ امّا در مورد چهارم ، یعنی آیه 27 سوره حدید ، دو نظر وجود دارد : یکی این که در بدعتِ اصطلاحی و محرَّم ، استعمال شده است ؛ (4) و نظر دیگر این که در معنای لغوی بدعت ، به کار رفته است . (5) لیکن آیات مختلفی ، بر این معنا تأکید دارند که احکام و قواعد دین ، توقیفی هستند و باید از سوی خداوند متعال ، مشخّص شوند و هیچ کس حق ندارد آنها را تغییر دهد یا کم و زیاد کند ، و هر گونه نوآوری در اصول و یا فروع دین ، ممنوع است . (6)

.

1- .. «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ؛ نوپدید آورنده آسمان ها و زمین است» (بقره : آیه 117 ، انعام : آیه 101) .
2- .. «قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ ؛ بگو : من ، نوآمده ای از پیامبران نیستم» (احقاف : آیه 9) .
3- .. «وَ رَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا ؛ و رهبانیتی (گوشه گیری ای) که از پیش خود در آوردند» (حدید : آیه 27) .
4- .. ر . ک : تفسیر ابن کثیر : ج 4 ص 338 ، البدعه ، مفهومها ، حدّها ، آثارها : ص 13 و 33 .
5- .. ر . ک : المیزان فی تفسیر القرآن : ج 19 ص 173 .
6- .. از آن جمله است : نساء : آیه 59 ، حشر : آیه 7 ، اعراف : آیه 156 ، آل عمران : آیه 32 ، احزاب : آیه 36 ، یونس : آیه 59 ، نحل : آیه 116 ، مائده : آیه 44 47 . نیز ، ر . ک : ص 481 (بدعت / فصل سوم : بر حذر داشتن خدا از بدعت) .

ص: 458

احادیثِ در زمینه تبیین و تفسیر بدعت را به شش دسته می توان تقسیم کرد : دسته اوّل ، احادیثی که به اصطلاح شرعی کلمه بدعت در هر گونه نوآوری در دین و روشن بودن مفهوم آن نزد متشرّعان ، اشاره دارد . در این دسته روایات که بیشترین احادیث بدعت را شامل می شوند ، بدعت ، تفسیر نشده است ؛ بلکه ضمن تبیین خاستگاه ها ، زیان ها و خطرهای آن برای جامعه اسلامی ، به شدّت مورد نهی و تحریم قرار گرفته و تأکید شده که بر همه ، بویژه بر آگاهان و قدرتمندان جامعه ، واجب است با بدعت هایی که تحقّق خواهند یافت ، قاطعانه مبارزه کنند . (1) با تأمّل در این دسته از روایات ، معلوم می شود که مفهوم بدعت ، برای مخاطب آنها روشن بوده و نیازی به توضیح ، نداشته است . دسته دوم ، روایاتی اند که نوآوری های دینی را بدترینِ امور توصیف کرده و آنها را به بدعت ، تفسیر نموده اند ، (2) مانند این روایت : شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها ، وَ کُلُّ مُحدَثَهٍ بِدعَهٌ وَ کُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ . (3) بدترین کارها ، نوساخته هاست. (4) هر نوساخته ای ، بدعت است، و هر بدعتی ، گم راهی است . در این گونه روایات ، دو نکته قابل توجّه است : نکته اوّل ، این که بدعت ، از لحاظ عقلی ، جایز نیست و وارد کردن آنچه جزو

.

1- .. ر . ک : فصل سوم تا ششم .
2- .. ر . ک : ص 483 (بدعت / فصل سوم / بر حذر داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله از بدعت و بدعت گذار) .
3- .. ر . ک : ص 482 ح 16 .
4- .. عبارت «مُحدَثات الاُمور» که در متن عربی حدیث آمده ، به چیزهایی می گویند که نه در قرآن آمده باشد ، نه در سنّت ، و نه اجماعی بر آن شده باشد ؛ آیین نو و رسم تازه و بی سابقه در دین .

ص: 459

دین نیست ، در دین ، نه تنها عقلاً درست نیست ؛ بلکه «شرّ الاُمور (بدترینِ کارها)» محسوب می گردد و از این رو ، تحریم بدعت ، نیاز به دلیل خاصّی ندارد ؛ زیرا عقل ، پس از قبول مبدأ و معاد و دین ، خود حکم می کند که جز خداوند متعال و پیامبرِ او ، کس دیگری حق ندارد چیزی بر دین بیفزاید یا از آن بکاهد و به خدا ، نسبت دهد . نکته دوم ، این که تفسیر نوآوری های ممنوع به «بدعت» ، نشان می دهد که معنای واژه «بدعت» ، برای مسلمانان صدر اسلام ، به قدری روشن بوده که نه تنها نیازی به تفسیر و تبیین نداشته است ؛ بلکه واژه معادل لغوی آن ، «مُحْدَث» ، به وسیله آن تعریف می شده است . دسته سوم ، تفسیر بدعت به نوآوری در دین ، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است . در روایتی آمده : السُّنَّهُ ما سَنَّ رَسولُ اللّهِ ، وَ البِدعَهُ ما اُحدِثَ مِن بَعدِهِ . (1) سنّت ، آن چیزی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وضع کرده باشد ؛ و بدعت ، آن چیزی است که پس از او پدید آورده شود. این روایت ، انواع نوآوری های دینی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را بدعت دانسته و ممنوع ، اعلام کرده است . دسته چهارم ، تفسیر بدعت به نوآوری هایی است که در جهت مخالف سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله باشد ، چنان که آمده است : أمّا السُّنَّهُ فَسُنَّهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ أمَّا البِدعَهُ فَما خالَفَها . (2) سنّت ، عبارت از سنّت (راه و روش) پیامبر صلی الله علیه و آله است ؛ و بدعت ، هر چیزی است که مخالف این سنّت باشد. دسته پنجم ، تفسیر بدعت به نوآوری هایی که بر خلاف فرمان خداوند متعال در

.

1- .. ر . ک : ص 468 ح 1 .
2- .. ر . ک : ص 468 ح 4 .

ص: 460

قرآن کریم و سنّت پیامبرِ او ، و بر پایه رأی و هوس باشد : وَ أمّا أهلُ البِدعَهِ فَالمُخالِفونَ لِأَمرِ اللّهِ تَعالی وَ لِکِتابِهِ وَ لِرَسولِهِ وَ العامِلونَ بِرَأیِهِم وَ أهوائِهِم وَ إن کَثُروا . (1) اهل بدعت، کسانی هستند که با فرمان خدای متعال و با کتاب او و پیامبرش ، مخالفت بورزند و براساس رأی و گرایش خود ، عمل می کنند ، هر چند شمارشان بسیار باشد. دسته ششم ، تفسیر بدعت به نوآوری هایی که متّکی به دلیل و برهان الهی نباشد : إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَهً ، وَ مُبتَدِعٌ بِدعَهً لَیسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ بُرهانُ سُنَّهٍ وَ لا ضِیاءُ حُجَّهٍ . (2) مردم ، دو دسته اند: پیرو شریعت، و بدعت گذار که برای او از جانب خداوند ، نه برهانی از سنّت [پیامبر] است ، و نه پرتوی از حجّت [قرآن]. گفتنی است که احادیثی که گذشت ، با هم اختلافی ندارند ؛ زیرا بر پایه احادیث دسته اوّل ، نوآوری در دین ، مطلقا ممنوع است و احادیث دیگر ، در واقع ، بیان مصادیق بدعت اند . بر این اساس ، علّامه مجلسی می نویسد : بدعت در شریعت ، چیزهای پدیده آمده در دین ، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است که نصّی در باره آن ، وارد نشده و داخل در عمومات ادلّه هم نیست و یا نهی بخصوصی در باره آن وارد شده یا نهی عامّی [که شامل آن شود] بر آن دلالت دارد . پس بدعت ، شامل احکام برگرفته از عمومات نمی شود ، مانند : ساختن مدارس و همانند آنها که داخل در عمومات ادلّه پناه دادن به مؤمنان ، جا دادن به آنها و کمک کردن به آنهاست ، یا مانند نگارش پاره ای کتاب های علمی و نوشتن تألیفاتی است که به علوم شریعت مربوط است ، و یا [بافتن] لباس هایی که در روزگار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نبوده است و یا غذاهایی که نوپدیدند و داخل در عمومات حلّیت اند و نهیی

.

1- .. ر . ک : ص 470 ح 5 .
2- .. ر . ک : ص 470 ح 6 .

ص: 461

در باره آنها وارد نشده است . (1) بنا بر این ، بدعت در لسان شارع ، مفهومی اصطلاحی دارد ، و آن ، عبارت است از افزودن به دین و یا کاستن از آن ، و این معنا ، عقلاً و شرعا ، مطلقا مذموم و ممنوع است . از این رو ، تقسیم بدعت به بدعتِ خوب و بد ، چنان که خلیفه دوم ، نماز تَراویح را به «بدعتی خوب» توصیف کرد و پس از وی ، برای توجیه این اقدام ، بدعت ، به خوب و بد تقسیم شد ، (2) صحیح نیست . همچنین تقسیم بندی ابن عبد السلام (3) که بدعت را به احکام خمسه : وجوب ، استحباب ، حرمت ، کراهت و اِباحه تقسیم کرده ، با مفهوم اصطلاحی بدعت ، سازگار نیست . آری! این تقسیم ، در مورد معنای لغوی بدعت ، بلا مانع است ، چنان که شهید اوّل ، از فقهای مشهور امامیه نیز احکام خمسه را در مفهوم لغوی بدعت ، جاری دانسته است و در این باره ، در کتاب القواعد خود می گوید : پدید آمده های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، چند دسته اند که به نظر ما به آنها بدعت اطلاق نمی شود ، جز آنهایی که حرام شده است . یکم . واجب ، همانند تدوین قرآن و سنّت ، هرگاه بیم فراموش شدن آنها برود ، که رساندن آنها به نسل های آینده ، به دلیل اجماع [علما] و دلالت آیه قرآن ، (4) واجب است ؛ و این تکلیف ، انجام نمی شود ، جز به نگهداری آنها . این کار در زمان غیبت ، واجب است ؛ امّا در زمان ظهور امام ، واجب نیست ، چون خودِ امام ،

.

1- .. بحار الأنوار : ج 71 ص 202 .
2- .. ر . ک : فتح الباری ، ابن حجر : ج 13 ص 212 .
3- .. ابن عبد السلام در کتابش [القواعد] گفته است : بدعت به انواع واجب و محرَّم و مندوب (مستحب) و مکروه و مباح ، تقسیم می شود (ر ک : مغنی المحتاج : ج 4 ص 436 ، سبل الهدی و الرشاد : ج 1 ص 370) .
4- .. چه بسا منظور شهید اوّل ، سخن خداوند در آیه 159 سوره بقره باشد که : «آنان که آنچه را که ما از نشانه ها و هدایت فرو فرستادیم ، کتمان کردند ، پس از آن که آن را برای مردم بیان کردیم ، خداوند و لعن کنندگان ، آنها را لعن می کنند» (بقره : 159) .

ص: 462

حافظ آنهاست و کاستی و خللی به آنها راه پیدا نمی کند . دوم . حرام ، که بدعتی است که ادلّه تحریم ، شامل آنها می شود و ادلّه آن در شریعت ، آمده است ، مانند : حرمت مقدّم داشتن غیر امامان معصوم بر آنها و غصب منصب آنها ، اختصاص دادن اموال عمومی به وسیله حاکمان ستمگر به خود و جلوگیری کردن از رسیدن آنها به نیازمندان ، جنگ با اهل حق ، تحت فشار قرار دادن و تبعید آنان ، کُشتن بر اساس گمان ، وا داشتن به بیعت با فاسقان و ایستادگی بر آن ، حرام کردن مخالفت با آن [بیعت] و شستن پا در مسح ، مسح کردن بر روی غیر پا ، نوشیدن بسیاری از نوشیدنی ها ، به جماعت خواندن نافله ها ، اذان دوم گفتن در [نماز] جمعه ، حرام کردن عمره تمتّع و مُتعه زنان، شورش بر امام [عادل] ، دادن ارث به خویشان دور ، محروم کردن خویشان نزدیک ، جلوگیری از رسیدن خمس به دست اهلش ، و افطار کردن در غیرِ زمان خود و جز اینها ، از بدعت های مشهور است . از جمله بدعت های حرام نیز که میان مسلمانان مورد اجماع است : چانه زنی (1) و گرفتن مناصب حکومتی با رشوه دادن و یا با ارث بردن برای افراد ناشایست و مانند اینهاست . سوم . مستحب ، که آن دسته از نوآوری هایی است که ادلّه استحباب ، شامل آنها می شود ، مانند ساختن مدرسه و کاروان سراها . البته حَشَم و امکانات حاکمان به منظور بزرگ نمایی در نظر مردم ، از این دسته نیست ، مگر برای به رُخ دشمنان کشیدن باشد . چهارم . مکروه ، که نوپدیدهای مشمول ادلّه کراهت است ، همانند افزودن به عدد تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام و سایر وظایف دینی و یا کم کردن از آنها ، فرو رفتن در ناز و نعمتِ پوشاک و خوردنی ها ، البته به حدّی که منجر به اسراف نشود ، و ای بسا که منجر به حرمت شود ، آن جایی که باعث ضرر زدن به شخص و عائله اش شود . پنجم . مباح ، که نو پدیدهایی است که شمول ادلّه اباحه می شوند ، مانند اَلَک کردن

.

1- .. رسمی است در داد و ستد که قیمت را بالا می گویند و افرادی با چانه زنی و گرفتن به اصطلاح حقّ کارْ چاق کنی ، اندکی از قیمت غیر واقعی را کم و جنس را به خریدار ، قالب می کنند .

ص: 463



پیشگویی در باره وقوع بدعت در امّت اسلامی

آرد . در خبر آمده که نخستین چیزی که پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، درست شد ، اَلَک بود ؛ زیرا آسایش و رفاه، از مباح هاست . بنا بر این ، وسیله آن هم مباح است . (1) ملاحظه متن نوشتار ابن عبد السلام ، نشان می دهد که وی ، بدعت را به احکام خمسه تقسیم کرده است ؛ امّا شهید اوّل ، مفهوم لغوی آن را . لذا انتقاد علّامه مجلسی به شهید اوّل که به تبعیّت از دیگران ، بدعت را به احکام خمسه تقسیم کرده ، صحیح نیست (2) . (3)

پیشگویی در باره وقوع بدعت در امّت اسلامینکته قابل تأمّل ، این است که در بسیاری از احادیثِ بدعت ، هشدار داده شده که به رغم زیان ها و خطرهای این پدیده شوم برای جامعه اسلامی ، مسلمانان ، گرفتار آن خواهند شد . (4) در این زمینه دو طایفه ، نقش محوری دارند : طایفه نخست ، امامانِ ضلالت اند ، چنان که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود : أخوَفُ عِندی عَلَیکُم مِنَ الدَّجّالِ أئِمَّهٌ مُضِلّونَ ، هُم رُؤَساءُ أهلِ البِدَعِ . (5) آنچه بیش از دجّال بر شما از آن می ترسم ، رهبران گم راه کننده اند . آنان ، سران بدعت گذاران اند . و طایفه دوم ، مُحدّثان دین فروش هستند . در روایت آمده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

.

1- .. القواعد والفوائد : ج 2 ص 144 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 203 204 .
2- .. علّامه مجلسی ، پس از بیان معنای اصطلاحی بدعت می گوید : با این بیان ، باطل بودن سخن یکی از علمای شیعه که در تبعیّت از علمای اهل سنّت گفته است : «بدعت به انواع احکام پنجگانه تقسیم می شود» ، روشن می شود (بحار الأنوار : ج 2 ص 264) .
3- .. برای آگاهی بیشتر در باره آرای در زمینه بدعت و مسائل مربوط به آن ، ر . ک : دائره المعارف بزرگ اسلامی و دانش نامه جهان اسلام ، ذیل واژه «بدعت» .
4- .. ر . ک : ص 529 (بدعت / فصل ششم : پیدایش بدعت ها در میان امت اسلامی) .
5- .. ر . ک : ص 530 ح 85 .

ص: 464



اقدامات پیامبر خداصلی الله علیه وآله برای مبارزه با بدعت

1 . معرّفی همتای قرآن به امّت

سَیَکونُ فی اُمَّتی دَجّالونَ کَذّابونَ ، یُحَدِّثونَکُم بِبِدَعٍ مِنَ الحَدیثِ بِما لَم تَسمَعوا أنتُم وَ لا آباؤُکُم ، فَإِیّاکُم وَ إیّاهُم لا یَفتِنونَکُم . (1) به زودی در میان امّتم فریبکارانی دروغ پرداز ظهور خواهند کرد که احادیثی برساخته ، برایشان بازگو می کنند که نه شما شنیده اید و نه پدرانتان. زنهارتان از ایشان که فریبتان ندهند ! اکنون با توجّه به این پیشگویی ها ، باید دید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، چه پیش بینی هایی برای مبارزه با بدعت هایی که در تاریخ اسلام به وقوع خواهد پیوست ، کرده است ؟

اقدامات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای مبارزه با بدعتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، برای مبارزه با بدعت هایی که پیش بینی کرده بود که پس از او به وقوع خواهد پیوست ، چند اقدام اساسی انجام داد :

1 . معرّفی همتای قرآن به امّتمهم ترین اقدام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جهت مبارزه با بدعت و بدعت گذاران ، این بود که در حدیث متواتر ثقلین ، اهل بیتِ خود را همتای قرآن ، معرّفی فرمود : إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ، ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا : کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی ، فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . (2) من در میان شما دو چیز گران بها به یادگار می گذارم ، که اگر به آن دو چنگ بزنید ، هرگز گم راه نمی شوید : کتاب خدا و عترتم ، [یعنی ]دودمانم . این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر ]بر من وارد شوند . این حدیث ، به روشنی دلالت دارد بر همتایی اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با قرآن ،

.

1- .. ر . ک : ص 531 ح 85 .
2- .. برای آگاهی از سند و دلالت آن ، ر . ک : همین دانش نامه : ج 9 ص 444 (پژوهشی در باره حدیث ثقلین و دلالت آن بر استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام ) .

ص: 465

مرجعیت علمی آنان در اصول و فروع دین ، و مصونیت آنان از هر گونه خطا و اشتباه است و تأکید می کند که تمسُّک به آنان ، از ضلالت امّت ، تا دامنه قیامت ، پیشگیری می نماید . به سخن دیگر ، بر پایه حدیث ثقلین و احادیث دیگر ، (1) اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله ، وارث دانش پیامبرند و آنچه در باره دین بگویند ، سخن و سنّت اوست ، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده : حَدیثی حَدیثُ أبی ، وَ حَدیثُ أبی حَدیثُ جَدّی ، وَ حَدیثُ جَدّی حَدیثُ الحُسَینِ علیه السلام ، وَ حَدیثُ الحُسَینِ علیه السلام حَدیثُ الحَسَنِ علیه السلام ، وَ حَدیثُ الحَسَنِ حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، وَ حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام حَدیثُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَ حَدیثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل . (2) سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسین علیه السلام است و سخن حسین علیه السلام ، سخن حسن علیه السلام است و سخن حسن علیه السلام ، سخن امیر مؤمنان علیه السلام است و سخن امیر مؤمنان علیه السلام ، سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و سخن پیامبر خدا ، سخن خداوند متعال است . و در حدیثی دیگر ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در زمینه نقش اهل بیت خود در دفاع از سنّت او و مبارزه با بدعت های پس از ایشان ، می فرماید : إنَّ عِندَ کُلِّ بِدعَهٍ تَکونُ مِن بَعدی یُکادُ بِهَا الإِیمانُ وَلِیّا مِن أهلِ بَیتی مُوَکَّلاً بِهِ یَذُبُّ عَنهُ ، یَنطِقُ بِإِلهامٍ مِنَ اللّهِ ، وَ یُعلِنُ الحَقَّ وَ یُنَوِّرُهُ ، وَ یَرُدُّ کَیدَ الکائِدینَ . (3)

.

1- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 7 (اهل بیت علیهم السلام / فصل چهارم : دانش اهل بیت علیهم السلام / ویژگی های علمی اهل بیت علیهم السلام و دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 10 ص 473 (بخش یازدهم : دانش های امام علی علیه السلام ) .
2- .. الکافی : ج 1 ص 53 ح 14 ، الإرشاد : ج 2 ص 186 ، منیه المرید : ص 373 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 179 ح 28 . نیز ، ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 17 (اهل بیت علیهم السلام / فصل چهارم : حدیث آنها همان حدیث پیامبر خداست) .
3- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 18 ح 118 .

ص: 466



2 . تبیین ، وظیفه علما

3 . تبیین وظیفه قدرتمندان

در برابر هر بدعتی که پس از من برای آسیب رساندن به ایمان پیدا شود، حمایت کننده ای از خاندان من گماشته شده است که از ایمان ، دفاع می کند، و با الهام ، خدا سخن می گوید و حق را آشکار و روشن می گردانَد، و دسیسه دسیسه چینان را خنثا می سازد . این بود که اهل بیت علیهم السلام در مقاطع مختلف تاریخ اسلام ، بدعت ها (1) و بدعت گذاران (2) را به مردم ، نشان می دادند و آنچه را که بدعت نبود ، ولی بدعت معرّفی شده بود ، (3) نیز مشخّص می نمودند .

2 . تبیین ، وظیفه علمادومین اقدام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای مبارزه با بدعت ها ، این بود که علمای راستین امّت را موظّف کرد تا حقیقت را کتمان نکنند و آنچه از سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و بدعت ها را که می دانند ، برای مردم ، بازگو نمایند : إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فی اُمَّتی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ ، فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ . (4) هر گاه بدعت ها در میان امّت من آشکار شوند، عالِم باید دانش خود را آشکار سازد. پس هر که چنین نکند ، لعنت خدا بر او باد !

3 . تبیین وظیفه قدرتمندانسومین اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله ، این بود که با عنایت به خطر بدعت گذاران ، قدرتمندان را موظّف فرمود تا آنان را از بین ببرند : أیُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی ، وَ ل سُنَّهَ بَعدَ سُنَّتی ، فَمَنِ ادَّعی بَعدَ ذلِکَ فَدَعواهُ وَ

.

1- .. ر.ک: همین دانش نامه: ج12 ص25 (بدعت / فصل هشتم: آنچه بر بدعت بودنش تصریح شده است).
2- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 57 (بدعت / فصل دهم : شماری از بدعت گذاران) .
3- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 55 (بدعت / فصل نهم : آنچه بدعت پنداشته شده است) .
4- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 8 ح 93 .

ص: 467



4 . تبیین وظیفه عموم مسلمانان

بِدْعَتُهُ فِی النّارِ ، فَاقتُلوهُ . (1) ای مردم! بعد از من ، نه پیامبری است و نه بعد از سنّت من ، سنّتی. پس هر که بعد از [رحلت] من ، چنین ادّعایی کند ، ادّعای او و بدعتش ، [هر دو] در آتش اند. پس او را بکُشید .

4 . تبیین وظیفه عموم مسلمانانچهارمین اقدام ایشان ، این بود که به مردم توصیه می کرد از مجالست با بدعت گذاران ، احترام گذاشتن به آنان ، لبخند زدن به آنان و هر گونه همکاری و همراهی با آنان ، جدّا اجتناب کنند و با اِعراض از آنان و برخوردهای تند و تحقیرآمیز ، آنان را در جامعه ، منزوی نمایند : مَن أهانَ صاحِبَ بِدعَهٍ أمَّنَهُ اللّهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ . (2) هر کس بدعت گذاری را خوار بدارد ، خداوند در آن روز وحشت بزرگ ، او را در امان می دارد. با تأمّل در آنچه در تبیین مفهوم بدعت و ضرورت مبارزه همه جانبه با آن گذشت ، و نیز متونی که در ادامه خواهد آمد ، نمایان خواهد شد که پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام ، بیش از پیروان سایر مذاهب اسلامی ، اصرار بر پیروی از سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اجتناب از هر گونه بدعت را دارند و همه مذاهب اسلامی ، می توانند با عمل به ره نمود پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و پذیرفتن مرجعیت علمی اهل بیتِ آن بزرگوار و تمسّک جُستن به آنان ، به نقطه مشترکی در دستیابی به سیره و سنّت صحیح ایشان برسند ، و بدین سان ، بر آرمان بلند وحدت کلمه امّت اسلامی در برابر شرک و استکبار ، جامه عمل بپوشند .

.

1- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 10 ح 98 .
2- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 16 ح 110 .

ص: 468

الفصل الأوّل : معنی البدعه1 / 1ما اُحدِثَ بَعدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهالإمام علیّ علیه السلام :السُّنَّهُ ما سَنَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالبِدعَهُ ما اُحدِثَ مِن بَعدِهِ . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحدَثَ فی أمرِنا هذا ما لَیسَ فیهِ ، فَهُوَ رَدٌّ (2) . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَمِلَ عَمَلاً لَیسَ عَلَیهِ أمرُنا ، فَهُوَ رَدٌّ . (4)

1 / 2ما خالَفَ السُّنَّهَالإمام علیّ علیه السلام وقَد سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ السُّنَّهِ وَالبِدعَهِ وَالفُرقَهِ وَالجَماعَهِ :أمَّا السُّنَّهُ فَسُنَّهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأمَّا البِدعَهُ فَما خالَفَها . (5)

.

1- .معانی الأخبار : ص 155 ح 3 ، مشکاه الأنوار : ص 265 ح 785 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 266 ح 23 .
2- .ردّ : أی مردود علیه ، یقال : أمر ردّ إذا کان مُخالفا لما علیه أهل السنّه (النهایه : ج 2 ص 213 «ردد») .
3- .صحیح البخاری : ج 2 ص 959 ح 2550 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1343 ح 17 ، سنن أبی داود : ج 4 ص200 ح 4606 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 7 ح 14 کلّها عن عائشه ، کنز العمّال : ج 1 ص 219 ح 1101 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 240 ح 160 نحوه .
4- .صحیح البخاری : ج 2 ص 753 ح 2034 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1344 ح 18 ، سنن الدارقطنی : ج 4 ص 227 ح 81 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 111 ح 26251 کلّها عن عائشه ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 383 ح 10 .
5- .تحف العقول : ص 211 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 49 ح 69 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 378 ح 1644 نقلاً عن العسکری عن سلیم بن قیس العامری نحوه .

ص: 469



فصل یکم : معنای بدعت

1 / 1 آنچه پس از پیامبر صلی الله علیه وآله پدید آید

1 / 2 آنچه مخالف سنّت باشد

فصل یکم : معنای بدعت1 / 1آنچه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله پدید آیدامام علی علیه السلام :سنّت ، آن چیزی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وضع کرده باشد ؛ و بدعت ، آن چیزی است که پس از او پدید آورده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در دین ما چیزی را پدید آورد که در آن نیست، آن چیز ، مردود است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس عملی را انجام دهد که شیوه ما بر آن نیست، آن عمل ، مردود است.

1 / 2آنچه مخالف سنّت باشدامام علی علیه السلام در پاسخ مردی که از سنّت و بدعت و جدایی و جماعت ، از ایشان پرسید :سنّت ، عبارت از سنّتِ (راه و روش) پیامبر صلی الله علیه و آله است ؛ و بدعت ، هر چیزی است که مخالف این سنّت باشد.

.


ص: 470

1 / 3مَا اعتُمِدَ عَلَی الرَّأیِ وَالهَوی وخالَفَ الکِتابَ وَالسُّنَّهَالإمام علیّ علیه السلام عِندَ ما سُئِلَ عَن تَفسیرِ أهلِ البِدعَهِ :وأمّا أهلُ البِدعَهِ فَالمُخالِفونَ لِأَمرِ اللّهِ تَعالی ولِکِتابِهِ ولِرَسولِهِ وَالعامِلونَ بِرَأیِهِم وأهوائِهِم وإن کَثُروا ، وقَد مَضی مِنهُمُ الفَوجُ الأَوَّلُ وبَقِیَت أفواجٌ وعَلَی اللّهِ قَصمُها (1) وَاستیصالُها عَن جَدَدِ (2) الأَرضِ (3) .

1 / 4ما لَم یُعتَمَد عَلی بُرهانِ السُّنَّهِ وضِیاءِ الحُجَّهِالإمام علی علیه السلام :إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَهً ، ومُبتَدِعٌ بِدعَهً لَیسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ بُرهانُ سُنَّهٍ ولا ضِیاءُ حُجَّهٍ . (4)

.

1- .فی بعض النسخ «قبضها» وفی البحار «فضّها» وقصمه اللّه : أذلّه وأهانه ، وقیل : قرّب موته (المصباح المنیر : ص 506 «قصمت») .
2- .الجدُّ : وجهُ الأرض ویروی الجدید والجدد (تاج العروس : ج 4 ص 377 «جدد») .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 395 ح 83 عن عبد اللّه بن الحسن ، بحار الأنوار : ج 32 ص 222 ح 173 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 184 ح 44216 نقلاً عن وکیع عن عبد اللّه بن الحسن وفیه «جدبه» بدل «جدد» .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 176 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 178 ح 3659 وفیه صدره إلی «بدعه» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 312 ح 76 .

ص: 471



1 / 3 آنچه بر رأی و گرایش شخصی ، استوار بوده ، با قرآن و سنّت ، ناسازگار باشد

1 / 4 آنچه بر سنّت آشکار و دلیل روشن ، استوار نباشد

1 / 3آنچه بر رأی و گرایش شخصی ، استوار بوده ، با قرآن و سنّت ، ناسازگار باشدامام علی علیه السلام در پاسخ پرسش از معنای اهل بدعت :اهل بدعت، کسانی هستند که با فرمان خدای متعال و با کتاب او و پیامبرش ، مخالفت بورزند و بر اساس رأی و گرایش خود ، عمل می کنند ، هر چند شمارشان بسیار باشد. گروه نخست ایشان ، از میان رفتند و گروه هایی چند مانده اند که خداوند ، آنان را نیز در هم خواهد شکست و ریشه آنها را از روی زمین ، بر خواهد کَنْد.

1 / 4آنچه بر سنّت آشکار و دلیل روشن ، استوار نباشدامام علی علیه السلام :مردم ، دو دسته اند: پیرو شریعت، و بدعت گذار که برای او از جانب خداوند ، نه برهانی از سنّت [پیامبر صلی الله علیه و آله ] است ، و نه پرتوی از حجّت [قرآن].

.


ص: 472

الفصل الثانی : میزان معرفه السنّه والبدعهالإمام علی علیه السلام فی وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أظهَرَ بِهِ الشَّرائِعَ المَجهولَهَ ، وقَمَعَ بِهِ البِدَعَ المَدخولَهَ . (1)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِکُمَیلِ :یا کُمَیلُ : الدّینُ للّهِِ ، فَلا یَقبَلُ اللّهُ مِن أحَدٍ القِیامَ بِهِ إلّا رَسولاً أو نَبِیّا أو وَصِیّا . یا کُمَیلُ ، هِیَ نُبُوَّهٌ ورِسالَهٌ وإمامَهٌ ، ولَیسَ بَعدَ ذلِکَ إلّا مُوالینَ مُتَّبِعینَ أو عامِهینَ (2) مُبتَدِعینَ ، إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقینَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَهٌ لَها أعلامٌ ، وإنَّ البِدَعَ لَظاهِرَهٌ لَها أعلامٌ ، وإنَّ شَرَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ إمامٌ جائِرٌ ضَلَّ وضُلَّ بِهِ ، فَأَماتَ سُنَّهً مَأخوذَهً ، وأحیا بِدعَهً مَتروکَهً . (4)

عنه علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ :فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ الأَوثانِ إلی عِبادَتِهِ ، ومِن طاعَهِ الشَّیطانِ إلی طاعَتِهِ ، بِقُرآنٍ قَد بَیَّنَهُ وأحکَمَهُ ، لِیَعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إذ جَهِلوهُ ، ولِیُقِرُّوا بِهِ بَعدَ إذ جَحَدوهُ ، ولِیُثبِتوهُ بَعدَ إذ أنکَروهُ ، فَتَجَلّی لَهُم سُبحانَهُ فی کِتابِهِ مِن غَیرِ أن یَکونوا رَأَوهُ بِما أراهُم مِن قُدرَتِهِ ، وخَوَّفَهُم مِن سَطوَتِهِ ، وکَیفَ مَحَقَ مَن مَحَقَ بِالمَثُلاتِ ، وَاحتَصَدَ مَنِ احتَصَدَ بِالنَّقِماتِ . وإنَّهُ سَیَأتی عَلَیکُم مِن بَعدی زَمانٌ لَیسَ فیهِ شَیءٌ أخفی مِنَ الحَقِّ ، ولا أظهَرَ مِنَ الباطِلِ ، ولا أکثَرَ مِنَ الکَذِبِ عَلَی اللّهِ ورَسولِهِ ، ولَیسَ عِندَ أهلِ ذلِکَ الزَّمانِ سِلعَهٌ أبوَرَ مِنَ الکِتابِ إذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ ، ولا أنفَقَ مِنهُ إذا حُرِّفَ عَن مَواضِعِهِ ، ولا فِی البِلادِ شَیءٌ أنکَرَ مِنَ المَعروفِ ، ولا أعرَفَ مِنَ المُنکَرِ ، فَقَد نَبَذَ الکِتابَ حَمَلَتُهُ ، وتَناساهُ حَفَظَتُهُ ، فَالکِتابُ یَومَئِذٍ وأهلُهُ طَریدانِ مَنفِیّانِ ، وصاحِبانِ مُصطَحِبانِ فی طَریقٍ واحِدٍ لا یُؤویهِما مُؤوٍ ، فَالکِتابُ وأهلُهُ فی ذلِکَ الزَّمانِ فِی النّاسِ ولَیسا فیهِم ، ومَعَهُم ولَیسا مَعَهُم ، لِأَنَّ الضَّلالَهَ لا تُوافِقُ الهُدی ، وإنِ اجتَمَعا ، فَاجتَمَعَ القَومُ عَلَی الفُرقَهِ ، وَافتَرَقوا عَلَی الجَماعَهِ ، کَأَنَّهُم أئِمَّهُ الکِتابِ ، ولَیسَ الکِتابُ إمامَهُم ، فَلَم یَبقَ عِندَهُم مِنهُ إلَا اسمُهُ ، ولا یَعرِفونَ إلّا خَطَّهُ وزَبرَهُ ، ومِن قَبلُ ما مَثَّلوا بِالصّالِحینَ کُلَّ مُثلَهٍ ، وسَمَّوا صِدقَهُم عَلَی اللّهِ فِریَهً ، وجَعَلوا فِی الحَسَنَهِ عُقوبَهَ السَّیِّئَهِ . وإنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِطولِ آمالِهِم وتَغَیُّبِ آجالِهِم ، حَتّی نَزَلَ بِهِمُ المَوعودُ الَّذی تُرَدُّ عَنهُ المَعذِرَهُ ، وتُرفَعُ عَنهُ التَّوبَهُ ، وتَحُلُّ مَعَهُ القارِعَهُ وَالنَّقِمَهُ . أیُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ مَنِ استَنصَحَ اللّهَ وُفِّقَ ، ومَنِ اتَّخَذَ قَولَهُ دَلیلاً هُدِیَ «لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» ؛ فَإِنَّ جارَ اللّهِ آمِنٌ ، وعَدُوَّهُ خائِفٌ ، وإنَّهُ لا یَنبَغی لِمَن عَرَفَ عَظَمَهَ اللّهِ أن یَتَعَظَّمَ ؛ فَإِنَّ رِفعَهَ الَّذینَ یَعلَمونَ ما عَظَمَتُهُ أن یَتَواضَعوا لَهُ ، وسَلامَهَ الَّذینَ یَعلَمونَ ما قُدرَتُهُ أن یَستَسلِموا لَهُ ، فَلا تَنفِروا مِنَ الحَقِّ نِفارَ الصَّحیحِ مِنَ الأَجرَبِ ، وَالبارِئِ مِن ذِی السَّقَمِ ، وَاعلَموا أنَّکُم لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ ، ولَن تَأخُذوا بِمیثاقِ الکِتابِ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ ، ولَن تَمَسَّکوا بِهِ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ ، فَالتَمِسوا ذلِکَ مِن عِندِ أهلِهِ ، فَإِنَّهُم عَیشُ العِلمِ ، ومَوتُ الجَهلِ ، هُمُ الَّذینَ یُخبِرُکُم حُکمُهُم عَن عِلمِهِم ، وصَمتُهُم عَن مَنطِقِهِم ، وظاهِرُهُم عَن باطِنِهِم ، لا یُخالِفونَ الدّینَ ولا یَختَلِفونَ فیهِ ، فَهُوَ بَینَهُم شاهِدٌ صادِقٌ ، وصامِتٌ ناطِقٌ . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 161 .
2- .العَمَهُ : هو التردُّدُ فی الضَلال (تاج العروس : ج 19 ص 68 «عمه») .
3- .تحف العقول : ص 175 ، بشاره المصطفی : ص 29 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 274 ح 1 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 164 ، بحار الأنوار : ج 31 ص 489 ح 9 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 147 .

ص: 473



فصل دوم : معیار شناخت سنّت و بدعت

فصل دوم : معیار شناخت سنّت و بدعتامام علی علیه السلام در توصیف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[خداوند] به واسطه او ، شریعت های (احکام و قوانین الهی) ناشناخته را آشکار نمود و بدعت های وارد شده [به دین ]را در هم کوبید .

امام علی علیه السلام در سفارش به کمیل بن زیاد :ای کمیل! دین ، از آنِ خداست. پس خداوند از اَحَدی نمی پذیرد که به [رهبری] آن بپردازد ، مگر آن که فرستاده[ ی خدا ]باشد یا پیامبر یا وصی [و جانشین پیامبر]. ای کمیل! [زیرا از سه حال ، خارج نیست : ]نبوّت است و رسالت و امامت . از اینها که بگذرد یا دنباله رو و پیرو هستند یا سرگردانِ بدعت گذار. خداوند، در حقیقت، از پرواپیشگان می پذیرد.

امام علی علیه السلام :سنّت ها ، روشن اند و نشانه هایی دارند، و بدعت ها نیز آشکارند و نشانه هایی دارند . بدترینِ مردم در نزد خدا ، پیشوای منحرفی است که خود ، گم راه است و سبب گم راهی دیگران نیز می شود ، سنّت های به کار رفته را می میرانَد ، و بدعت های وا نهاده شده را زنده می گردانَد .

امام علی علیه السلام در یکی از سخنرانی هایش :خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت ( / با پیام حق فرستاد) تا بندگانش را از بت پرستی به خداپرستی، و از فرمانبری شیطان به فرمانبری خویش بکشانَد و به واسطه قرآنی روشن و استوار ، بندگان ، پروردگار خود را که نشناخته اند ، بشناسند، و به وجود او که نفی اش کرده اند ، اقرار نمایند و او را که منکرش گشته اند ، اثبات کنند ؛ چه، خداوند سبحان در کتاب خویش ، خود را بر آنان هویدا ساخت، بی آن که [به چشم سر] او را دیده باشند ؛ بلکه با نشان دادن قدرت خویش به آنان، و ترسانیدنشان از خشم خویش، و این که چگونه مردمانی را که باید نابود می کرده ، با کیفرها نابود کرده ، و آنان را که باید درو می کرده ، با انتقام هایش درو کرده است . به زودی، پس از من، روزگاری بر شما می آید که در آن روزگار ، چیزی پنهان تر از حق ، پیداتر از باطل، و فراوان تر از دروغ بستن به خدا و پیامبرش نباشد، و در میان مردمِ آن روزگار ، کالایی بی رونق تر از کتاب [خدا] آن گاه که به راستی خوانده شود ، نیست، و نه [ کالایی ] پُررونق تر از آن آن گاه که دست خوش تحریف و جا به جایی گردد . در شهرها چیزی منکرتر از معروف و معروف تر از منکر نباشد . قرآن را ، حاملان آن ، به دور می افکنند و حافظانش ، آن را به فراموشی می سپارند . پس در آن روز، قرآن و پیروانش، دو رانده شده و تبعیدی اند، و دو یارِ همراهی که کسی پناهشان نمی دهد. در آن روزگار، قرآن و پیروانش ، هم در میان مردم اند و هم در میانشان نیستند، هم با مردم اند و هم با آنان نیستند؛ زیرا گم راهی با هدایت نمی سازد، اگر چه در کنار یکدیگر باشند . مردم [در آن روزگار] ، بر جدایی هم داستان اند و از جماعت ، پراکنده. تو گویی آنان ، پیشوای قرآن اند ، نه قرآن ، پیشوای آنان ! از قرآن در میان ایشان ، جز نامش نمانده است، و جز خط و نوشته آن را نمی شناسند. پیش از آن [که چنان زمانی فرا رسد] ، به نیکان ، انواع شکنجه ها را روا می دارند، و سخن [و باور ]راستِ آنان را دروغ بستن بر خدا می نامند و نیکی را به سانِ بدی ، کیفر می دهند. کسانی که پیش از شما بودند، در حقیقت، به سبب درازیِ آرزوهایشان و از یاد بردن اَجَل هایشان ، به هلاکت در افتادند، تا آن که مرگ بر آنان فرود آمد ؛ مرگی که عذرپذیر نیست و مجال توبه ای را باقی نمی گذارد و مصیبت و کیفر را با خود می آورد. ای مردم! هر که از خدا راه نمایی جوید ، توفیق ، رفیقِ او می شود، و هر که سخن او را راه نما بر گیرد ، [به درست ترین راه ، ] راه نمایی می شود؛ زیرا پناهنده به خدا ، در امان است و دشمن او در هراس . برای آن که بزرگی خدا را بشناسد ، نسِزَد که بزرگی بفروشد؛ زیرا بزرگی کسانیِ که بزرگیِ خدا را می شناسند ، در این است که برای او فروتنی کنند، و سلامت آنان که قدرت خدا را می دانند ، در آن است که در برابرش سرِ تسلیم ، فرود آورند . پس، از حق، به سانِ گریختن شخص سالم از آدم گَر، و چونان گریختن تن درست از بیمار، مگریزید و بدانید که شما ، هرگز راه درست را نخواهید شناخت ، مگر این که کسی را که آن را رها کرده است ، بشناسید . هرگز به پیمان قرآن ، وفا نمی کنید ، مگر آن گاه که کسی را که پیمان آن را شکسته است ، بشناسید ؛ و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید ، مگر آن گاه که کسی را که آن را به دور افکنده است ، بشناسید . این همه را از اهل قرآن بخواهید؛ زیرا آنان ، [ مایه ] حیات دانش و مرگ نادانی اند ؛ همانان که داوری شان ، به شما از [میزان] دانش آنان ، خبر می دهد، و سکوتشان ، از سخنشان، و برونشان ، از درونشان . نه با دین ، مخالفت می ورزند و نه در آن ، اختلاف دارند. دین در میان آنان ، گواهیْ راستگو و خاموشیْ گویاست.

.


ص: 474

. .


ص: 475

. .


ص: 476

الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :حَجَّ عُمَرُ أوَّلَ سَنَهٍ ، حَجَّ وهُوَ خَلیفَهٌ ، فَحَجَّ تِلکَ السَّنَهَ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ ، وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام قَد حَجَّ فی تِلکَ السَّنَهِ بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلاموبِعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ . قالَ : فَلَمّا أحرَمَ عَبدُ اللّهِ لَبِسَ إزارا ورِداءً مُمَشَّقَینِ مَصبوغَینِ بِطینِ المِشقِ (1) ثُمَّ أتی فَنَظَرَ إلَیهِ عُمَرُ وهُوَ یُلَبّی وعَلَیهِ الإِزارُ وَالرِّداءُ وهُوَ یَسیرُ إلی جَنبِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ عُمَرُ مِن خَلفِهِم : ما هذِهِ البِدعَهُ الَّتی فِی الحَرَمِ؟ فَالتَفَتَ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام فَقالَ لَهُ : یا عُمَرُ لا یَنبَغی لِأَحَدٍ أن یُعَلِّمَنَا السُّنَّهَ ، فَقالَ عُمَرُ : صَدَقتَ یا أبَا الحَسَنِ ، لا وَاللّهِ ما عَلِمتُ أنَّکُم هُم . (2)

بحار الأنوار عن عبد اللّه بن مهران عن أبیه :إنَّ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهماالسلامدَفَعَ إلی مُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ کِتابا فیهِ دُعاءٌ وَالصَّلاهُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله دَفَعَهُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ [بنِ ]الأَشعَثِ إلَی ابنِهِ مِهرانَ ، وکانَتِ الصَّلاهُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله الَّتی فیهِ : ... ونَهَجتَ بِهِ لِخَلقِکَ صِراطَکَ المُستَقیمَ وبَیَّنتَ بِهِ العَلاماتِ وَالنُّجومَ الَّذی بِهِ یَهتَدونَ ، ولَم تَدَعهُم بَعدَهُ فی عَمیاءَ یَهیمونَ (3) ، ولا فی شُبهَهٍ یَتیهونَ ، ولَم تَکِلهُم إلَی النَّظَرِ لِأَنفُسِهِم فی دینِهِم بِآرائِهِم ولَا التَّخَیُّرِ مِنهُم بِأَهوائِهِم ، فَیَتَشَعَّبونَ فی مُدلَهِمّاتِ البِدَعِ ، ویَتَحَیَّرونَ فی مُطَبَّقاتِ الظُّلَمِ وتَتَفَرَّقُ بِهِمُ السُّبُلُ فی ما یَعلَمونَ وفیما لا یَعلَمونَ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام :إن قالَ قائِلٌ : ولِمَ جَعَلَ [اللّهُ] اُولِی الأَمرِ وأمَرَ بِطاعَتِهِم؟ قیلَ : لِعِلَلٍ کَثیرَهٍ ... مِنها : أنَّهُ لَو لَم یَجعَل لَهُم إماما قَیِّما أمینا حافِظا مُستَودَعا لَدَرَسَتِ المِلَّهُ وذَهَبَ الدّینُ وغُیِّرَتِ السُّنَنُ وَالأَحکامُ ، ولَزادَ فیهِ المُبتَدِعونَ ونَقَصَ مِنهُ المُلحِدونَ وشَبَّهوا ذلِکَ عَلَی المُسلِمینَ ، إذ قَد وَجَدنَا الخَلقَ مَنقوصینَ مُحتاجینَ غَیرَ کامِلینَ مَعَ اختِلافِهِم وَاختِلافِ أهوائِهِم وتَشَتُّتِ حالاتِهِم ، فَلَو لَم یَجعَل فیها قَیِّما حافِظا لِما جاءَ بِهِ الرَّسولُ الأَوَّلُ ، لَفَسَدوا عَلی نَحوِ ما بَیَّناهُ ، وغُیِّرَتِ الشَّرایِعُ وَالسُّنَنُ وَالأَحکامُ وَالإِیمانُ ، وکانَ فی ذلِکَ فَسادُ الخَلقِ أجمَعینَ . (5)

.

1- .المِشْقُ : المَغْرَهُ ، وهو طین أحمر ، وثوب ممشَّق : أی مصبوغ به (مجمع البحرین : ج 3 ص 1699 «مشق»).
2- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 38 ح 105 عن عبد اللّه بن الحلبی ، بحار الأنوار : ج 99 ص 142 ح 3 .
3- .یَهِیْمُ : خرج علی وجهه لا یدری أین یتوجّه (المصباح المنیر : ص 645 «هام») .
4- .بحار الأنوار : ج 90 ص 82 ح 3 نقلاً عن جمال الاُسبوع ومصباح المتهجّد وغیرهما .
5- .علل الشرائع : ص 253 ح 9 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 100 و 101 ح 1 کلاهما عن فضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 6 ص 60 ح 1 .

ص: 477

امام باقر و امام صادق علیهماالسلام :عمر ، در نخستین سال خلافتش حج گزارد. در آن سال ، مهاجران و انصار نیز حج گزاردند. علی علیه السلام نیز در همان سال، به همراه حسن و حسین علیهماالسلام و عبد اللّه بن جعفر ، حج گزارد. چون عبد اللّه احرام بست، پایْ جامه و رَدایی که هر دو با گِل سرخ ، رنگ شده بودند، به تن کرد و آمد و لبّیک گویان ، در کنار علی علیه السلام حرکت کرد. عمر که در پشت سرِ آنان بود ، عبد اللّه را با آن پایْ جامه و رَدا دید. گفت: این ، چه بدعتی است در حرم؟ علی علیه السلام رو به سوی او کرد و فرمود : «ای عمر! هیچ کس را نسِزَد که به ما سنّت را بیاموزد». عمر گفت: درست است ای ابو الحسن ! به خدا سوگند نمی دانستم که شما ایشانید !

بحار الأنوار به نقل از عبد اللّه بن مهران ، از پدرش :امام صادق علیه السلام به محمّد بن اشعث ، کتابی ( / نوشته ای) داد که در آن ، دعایی و درودی بر پیامبر صلی الله علیه و آله بود . جعفر بن محمّد [بن] اشعث ، آن را به فرزندش مهران داد . در آن درودِ بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، آمده بود : «... و به واسطه او ، خلق خود را بر راه راستت بُردی و به سبب او ، نشانه ها و ستارگان راه نما را نشان دادی و پس از او نیز ، آنان (مردم) را در کوری و بی هدفی و در شُبهات ، سرگردان ، رها نساختی و آنها را به خود ، وا نگذاشتی که در دینشان ، به آرای خویش چنگ زنند و از گرایش های خود ، پیروی کنند و در نتیجه، در تاریکی بدعت ها ، شاخه شاخه شوند و در انباشتِ ظلمات ، سرگردان بمانند و هر یک ، دانسته و ندانسته ، به راهی پراکنده شوند».

امام رضا علیه السلام :اگر گوینده ای بگوید: «چرا[خدا ، ] زمامداران [و پیشوایان دینی] را گمارد و به فرمانبری از ایشان ، فرمان داد؟» ، در پاسخ ، گفته می شود: به دلایل بسیاری... از جمله این که: اگر برای آنان ، پیشوا و سرپرستی درستکار و نگهبان و امانتدار نمی گمارد ، آیین [الهی ] ، نیست می شد و دین ، از میان می رفت و سنّت ها و احکام ، تغییر داده می شدند. بدعت گذاران ، در آن می افزودند و کج روان ، از آن می کاستند و آن را بر مسلمانان ، مشتبه می ساختند؛ زیرا ما مردم را ناقص و نیازمند و ناکامل یافته ایم، به علاوه ناهمسازی آنان و اختلاف در گرایش ها و پراکندگیِ حالات و آرایشان . بنا بر این ، اگر در میان آنان ، سرپرستی قرار نمی داد که از آنچه که فرستاده نخست آورد ، نگهبانی کند، همچنان که گفتیم، مردمان ، تباه می شدند و شرایع و سنّت ها و احکام و ایمان ، دست خوش دگرگونی می شدند و در نتیجه، همه خلق ، تباه می شدند.

.


ص: 478

. .


ص: 479

. .


ص: 480

الفصل الثالث : التحذیر من البدعه3 / 1تَحذیرُ اللّه عزّوجلِّ مِنَ البِدعَهِالکتاب«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا أُوْلَئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَی رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ * الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالْأَخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ» . (1)

«إِنَّمَا النَّسِی ءُ زِیَادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّیُوَاطِئواْ عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » . (2)

«وَ لَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ » . (3)

«فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ » . (4)

.

1- .هود : 18 و19 .
2- .التوبه:37
3- .النحل: 116.
4- .البقره : 79.

ص: 481



فصل سوم : بر حذر داشتن از بدعت

3 / 1 بر حذر داشتن خدا از بدعت

فصل سوم : بر حذر داشتن از بدعت3 / 1بر حذر داشتن خدا از بدعتقرآن«و چه کسی ستمکارتر از آن کس است که بر خدا ، دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه می شوند و گواهان ، خواهند گفت: «ایشان بودند که بر پروردگارشان ، دروغ بستند» . هان! لعنت خدا بر ستمکاران باد ؛ کسانی که سدّ راه خدا شدند و در پیِ کژی آن بودند و به روز واپسین ، کافر بودند».

«جز این نیست که جا به جا کردن [ِ ماه های حرام ] ، فزونی در کفر است که کافران ، به وسیله آن گم راه می شوند؛ سالی آن را حلال می شمارند و سالی [ دیگر ] آن را حرام می دانند، تا با شماره ماه هایی که خدا حرام کرده است ، موافق سازند و در نتیجه ، آنچه را خدا حرام کرده ، [ بر خود ]حلال گردانند. زشتیِ اعمالشان ، برایشان آراسته شده است ؛ و خدا ، گروه کافران را هدایت نمی کند» .

«و برای آنچه زبان شما به دروغ می پردازد، مگویید: «این ، حلال است و آن ، حرام» تا بر خدا دروغ ببندید ؛ زیرا کسانی که بر خدا دروغ می بندند ، رستگار نمی شوند» .

«پس وای بر کسانی که کتابی [ تحریف شده ] را با دست های خود می نویسند، سپس می گویند: «این ، از جانب خداست»، تا بدان ، بهای ناچیزی را به دست آورند . پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته است ! و وای بر ایشان از آنچه [ از این راه ] به دست می آورند !» .

.


ص: 482

«وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُنَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ » . (1)

راجع : البقره : 80 ، آل عمران : 93 و 94 ، النساء : 171 ، المائده : 73 و 87 ، الأنعام : 136 140 و 143 و 144 و 159 ، التوبه : 30 ، یونس : 15 .

الحدیثحلیه الأولیاء عن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : یا عائِشَهُ «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا» (2) إنَّهُم أصحابُ البِدَعِ ، وأصحابُ الأَهواءِ ، وأصحابُ الضَّلالَهِ مِن هذِهِ الاُمَّهِ . یا عائِشَهُ ، إنَّ لِکُلِّ صاحِبِ ذَنبٍ تَوبَهً ، إلّا أصحابَ الأَهواءِ وَالبِدَعِ ، أنَا مِنهُم بَریءٌ وهُم مِنّی بُراءُ . (3)

مجمع البیان عن أنس بن مالک مرفوعا فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئولُونَ» (4) :إنَّهُم مَسؤولونَ عَمّا دَعَوا إلَیهِ مِنَ البِدَعِ . (5)

راجع : هذه الموسوعه : ج 12 ص 56 (البدعه / الفصل العاشر : عدّه من المبتدعین) .

3 / 2تَحذیرُ النَّبِیِّ مِنَ البِدعَهِ وَالمُبتَدِعِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها (6) ، وکُلُّ مُحدَثَهٍ بِدعَهٌ ، وکُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ . (7)

.

1- .آل عمران : 78.
2- .الأنعام : 159 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 4 ص 138 الرقم 263 ، السنّه لابن أبی عاصم : ج 1 ص 8 ح 4 ، المعجم الصغیر : ج 1 ص 203 ، شعب الإیمان : ج 5 ص 449 ح 7239 ولیس فیهما من «وأصحاب الضلاله» إلی «والبدع» وکلها بزیاده «ولیس لهم توبه» قبل «أنا منهم بریء» ، کنز العمّال : ج 2 ص 406 ح 4366 .
4- .الصافّات : 24 .
5- .مجمع البیان : ج 8 ص 688 .
6- .محدثات الاُمور : جمع محدثه ، وهی ما لم یکن معروفا فی کتاب ولا سنّه ولا إجماع (النهایه : ج 1 ص 351 «حدث») .
7- .الأمالی للطوسی : ص 337 ح 686 عن جابر بن عبد اللّه ، الأمالی للمفید : ص 211 ح 1 عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ولیس فیه «وکل محدثه بدعه» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 301 ح 31 ؛ صحیح مسلم : ج 2 ص 592 ح 43 ، سنن الدارمی : ج 1 ص 74 ح 210 کلاهما عن جابر ولیس فیهما «وکل محدثه بدعه» ، کنز العمّال : ج 11 ص 10 ح 30405 .

ص: 483



3 / 2 بر حذر داشتن پیامبرصلی الله علیه وآله از بدعت و بدعت گذار

«و از میان آنان ، گروهی هستند که زبان خود را به [ خواندن ] کتابی [ تحریف شده ]می پیچانند، تا آن [ بربافته ] را از [ مطالب ] کتاب [ آسمانی ] بپندارید، با این که آن ، از کتاب [ آسمانی ] نیست؛ و می گویند: «آن ، از جانب خداست»، در صورتی که از جانب خدا نیست؛ و بر خدا دروغ می بندند، با این که خودشان [ هم ] می دانند» .

ر . ک : بقره : 80 ، آل عمران : 93 و 94 ، نساء : 171 ، مائده : 73 و 87 ، انعام : 136 140 و 143 و 144 و 159 ، توبه : 30 ، یونس : 15 .

حدیثحلیه الأولیاء به نقل از عمر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [خطاب به عایشه] فرمود : ای عایشه ! «کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند» ، اینان ، همان بدعت گذاران و فرقه سازان و گم راهان این امّت هستند. ای عایشه! برای هر گنهکاری ، راه توبه باز است ، مگر فرقه سازان و بدعت گذاران، که من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند .

مجمع البیان به نقل از اَ نَس بن مالک، در حدیثی که سند آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده است ، در تفسیر این سخن خداوند متعال : «آنان را نگه دارید که بازخواست شدنی اند» :یعنی از بدعت هایی که بدانها فرا می خواندند، بازخواست می شوند .

ر . ک : همین دانش نامه : ج 12 ص 57 (بدعت / فصل دهم : شماری از بدعت گذاران) .

3 / 2بر حذر داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله از بدعت و بدعت گذارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترینِ کارها ، نوساخته هاست. (1) هر نوساخته ای ، بدعت است، و هر بدعتی ، گم راهی است .

.

1- .. عبارت «مُحدَثات الاُمور» که در متن عربی حدیث آمده ، به چیزهایی می گویند که نه در قرآن آمده باشد ، نه در سنّت ، و نه اجماعی بر آن شده باشد ؛ آیین نو و رسم تازه و بی سابقه در دین.

ص: 484

المراسیل عن الحسن البصری :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : «مَن أحدَثَ حَدَثا ، أو آوی مُحدِثا فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، لا یُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ» . قالوا : ومَا المُحدَثُ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : «بِدعَهٌ مُثلَهٌ (1) بِغَیرِ حَدٍّ ، نُهبَهٌ بِغَیرِ حَقٍّ» . (2)

معانی الأخبار عن اُمیّه بن یزید القرشی :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أحدَثَ حَدَثا ، أو آوی مُحدِثا ، فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، لا یُقبَلُ مِنهُ عَدلٌ ولا صَرفٌ یَومَ القِیامَهِ . فَقیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَا الحَدَثُ؟ قالَ : مَن قَتَلَ نَفسا بِغَیرِ نَفسٍ . أو مَثَّلَ مُثلَهً بِغَیرِ قَوَدٍ (3) ، أوِ ابتَدَعَ بِدعَهً بِغَیرِ سُنَّهٍ ، أوِ انتَهَبَ نُهبَهً ذاتَ شَرَفٍ . قالَ : فَقیلَ : مَا العَدلُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الفِدیَهُ . قالَ : فَقیلَ : مَا الصَّرفُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : التَّوبَهُ . (4)

قرب الإسناد عن زید بن أسلم :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سُئِلَ عَمَّن أحدَثَ حَدَثا أو آوی مُحدِثا ما هُوَ ؟ فَقالَ : مَنِ ابتَدَعَ بِدعَهً فِی الإِسلامِ ، أو مَثَّلَ بِغَیرِ حَدٍّ (5) ، أو مَنِ انتَهَبَ نُهبَهً یَرفَعُ المُسلِمونَ إلَیها أبصارَهُم ، أو یَدفَعُ عَن صاحِبِ الحَدَثِ أو یَنصُرُهُ أو یُعینُهُ . (6)

.

1- .مَثَلَ بفلانٍ مَثلاً ومُثلَهً بالضم : نَکّلَ تنکیلاً بقطع أطرافه والتشویه به ، ومُثّل بالقتیل : جدع أنفه واُذنه أو مذاکیره (تاج العروس : ج 15 ص 683 «مثل») .
2- .المراسیل : ص 248 ح 3 .
3- .القَوَدُ : بفتحتین : القِصاص (المصباح المنیر : ص 519 «قاد») .
4- .معانی الأخبار : ص 265 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 66 ح 6 نحوه .
5- .التمثیل : التنکیل والتعذیب البلیغ کأن یقطع بعض أعضائه مثلاً ، أی إذا فعل ذلک فی غیر حدّ من الحدود الشرعیه (بحار الأنوار : ج 2 ص 299) .
6- .قرب الإسناد : ص 104 ح 349 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 299 ح 27 .

ص: 485

المراسیل به نقل از حسن بصری :پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس نوساخته ای را بیاورد یا به آورنده آن پناه دهد ، لعنت خدا و فرشتگان و مردمان، همگی، بر او باد ! از چنین کسی ، نه توبه ای پذیرفته می شود ، نه فِدیه ای». گفتند : نوساخته چیست ، ای پیامبر خدا؟ فرمود: «بدعت ، [مانند] مُثله کردن ، (1) بدون آن که پای حدّی [و مجازاتی شرعی ]در میان باشد و غارت کردن به ناحقّ» .

معانی الأخبار به نقل از امیّه بن یزید قُرَشی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس نوساخته ای را بیاورد یا به آورنده آن پناه دهد ، لعنت خدا و فرشتگان و مردمان، همگی، بر او باد ! در روز قیامت ، از چنین کسی ، نه عدلی پذیرفته می شوند ، نه صَرفی». گفته شد: ای پیامبر خدا ! نوساخته چیست؟ فرمود: «کسی که شخصی را بدون قصاص بکُشد، یا از کسی، بدون قصاص، عضوی قطع کند، یا چیزی را که در سنّت نیست ، بدعت بگذارد، یا چیز ارزشمندی را غارت کند» . گفته شد: عدل چیست، ای پیامبر خدا؟ فرمود: «فِدیه» . گفته شد: صَرف چیست ، ای پیامبر خدا ؟ فرمود: «توبه».

قرب الإسناد به نقل از زید بن اَسلَم :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در باره معنای «هر کس نوساخته ای را بیاورد یا به آورنده آن پناه دهد» ، سؤال شد. فرمود: «[یعنی] کسی که در اسلام بدعتی بگذارد ، یا بدون حد ، کسی را مُثله کند، یا دست به غارتی بزند که نگاه های مسلمانان به سوی آن جلب شود، یا از بدعت گذاری دفاع کند، یا به او یاری برساند، یا به او کمک نماید».

.

1- .. مُثله: مجازات کردن کسی با بُریدن دست و پا و بینی و گوش و ... .

ص: 486

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أصحابُ البِدَعِ کِلابُ النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وکُلُّ ضَلالَهٍ فِی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّبِعوا ولا تَبتَدِعوا ، فَکُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وکُلُّ ضَلالَهٍ فِی النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وکُلُّ ضَلالَهٍ سَبیلُها إلَی النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَعاشِرَ النّاسِ ، إنّی راحِلٌ عَن قَریبٍ ، ومُنطَلِقٌ إلَی المَغیبِ ، اُوصیکُم فی عِترَتی خَیرا ، وإیّاکُم وَالبِدَعَ ، فَإِنَّ کُلَّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وَالضَّلالَهَ وأهلَها فِی النّارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ اُمَّتی فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، أن یَبتَدِعَ لِاُمَّتی بِدعَهَ ضَلالَهٍ فَیَعمَلَ بِها . (6)

.

1- .کنز العمّال : ج 1 ص 218 ح 1094 نقلاً عن أبی حاتم الخزاعی فی جزئه عن أبی اُمامه .
2- .الکافی : ج 1 ص 57 ح 12 عن عبد الرحیم القصیر عن الإمام الصادق علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 188 ح 14 عن منصور بن أبی یحیی عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، الخصال : ص 606 ح 9 عن الأعمش عن الإمام الصادق علیه السلام ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 124 ح 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 30 ص 358 ح 164 .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 89 و 143 .
4- .تهذیب الأحکام : ج 3 ص 70 ح 226 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 137 ح 1964 کلاهما عن زراره ومحمّد بن مسلم والفضیل عن الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام ، ثواب الأعمال : ص 307 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 303 ح 42 .
5- .کفایه الأثر : ص 40 عن سلمان ، بحار الأنوار : ج 36 ص 289 ح 111 .
6- .الفردوس : ج 3 ص 533 ح 5664 عن أنس ، کنز العمّال : ج 1 ص 221 ح 1118 .

ص: 487

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدعت گذاران ، سگ های جهنّم اند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر بدعتی ، گم راهی است و هر گم راهی ای در آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیرو باشید و بدعت مگذارید؛ زیرا هر بدعتی ، گم راهی است و هر گم راهی ای در آتش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر بدعتی ، گم راهی است، و هر گم راهی ای ، راهش به سوی آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! من به زودی [از میان شما] می کوچم و به جهانِ نادیده می روم. به شما سفارش می کنم که با خانواده ام به نیکی رفتار کنید و از بدعت ها بپرهیزید؛ زیرا هر بدعتی ، گم راهی است ، و گم راهی و اهل آن ، در آتش اند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس امّت مرا فریب دهد ، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان ، بر او باد ؛ یعنی بدعتی گم راه کننده در میان امّتم پدید آورد که به آن ، عمل شود.

.


ص: 488

عنه صلی الله علیه و آله :سِتَّهٌ لَعَنَهُمُ اللّهُ ولَعَنتُهُم وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ ، وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالرّاغِبُ عَن سُنَّتی إلی بِدعَهٍ ... . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الأَمرُ المُفظِعُ ، وَالحِملُ المُضلِعُ (2) ، وَالشَّرُّ الَّذی لایَنقَطِعُ : إظهارُ البِدَعِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :طوبی لِمَن أذَلَّ نَفسَهُ ... ووَسِعَتهُ السُّنَّهُ ولَم یَدَعها (4) إلَی البِدعَهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّهَا النّاسُ ، حَلالی حَلالٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وحَرامی حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، ألا وقَد بَیَّنَهُمَا اللّهُ عز و جل فِی الکِتابِ ، وبَیَّنتُهُما فی سیرَتی وسُنَّتی ، وبَینَهُما شُبُهاتٌ مِنَ الشَّیطانِ ، وبِدَعٌ بَعدی ، مَن تَرَکَها صَلَحَ أمرُ دینِهِ ، وصَلَحَت لَهُ مُرُوءَتُهُ وعِرضُهُ ، ومَن تَلَبَّسَ بِها ووَقَعَ فیها وَاتَّبَعَها ، کانَ کَمَن رَعی غَنَمَهُ قُربَ الحِمی ، ومَن رَعی ماشِیَتَهُ قُربَ الحِمی نازَعَتهُ نَفسُهُ إلی أن یَرعاها فِی الحِمی ، ألا وإنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمیً ، ألا وإنَّ حِمَی اللّهِ عز و جلمَحارِمُهُ ، فَتَوَقَّوا حِمَی اللّهِ ومَحارِمَهُ . (6)

.

1- .کنز العمّال : ج 16 ص 87 ح 44032 نقلاً عن الدارقطنی فی الافراد والخطیب فی المتفق والمفترق عن الإمام علیّ علیه السلام .
2- .المُضْلِعُ : المُثْقِلُ (النهایه : ج 3 ص 97 «ضلع») .
3- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 219 ح 3194، اُسد الغابه : ج 2 ص 53 الرقم 1225، السنّه لابن أبی عاصم : ج 1 ص21 ح 36، الفردوس : ج 1 ص 127 ح 443 کلّها عن الحکم بن عمیر، کنز العمّال : ج 1 ص 218 ح 93 ؛ الأمالی للشجری : ج 2 ص 307 عن الحکم بن عمیر .
4- .فی مسند الشهاب : «ولم یُعِدها» ، وفی تفسیر القمی : «ولم یَتَعَدَّ» ، وفی أعلام الدین : «لم تستهوه» .
5- .کنز الفوائد : ج 1 ص 380، أعلام الدین : ص 331 ح 1 عن أنس نحوه، بحار الأنوار : ج 77 ص 175 ح 10 ؛ مسند الشهاب : ج 1 ص 358 ح 398 عن سفیان بن أسید الحضرمی، کنز العمّال : ج 15 ص 865 ح 43444 .
6- .کنز الفوائد : ج 1 ص 352 عن سلام بن المستنیر عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 260 ح 17 .

ص: 489

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شش گروه اند که خداوند ، آنها را لعنت کرده است و من و هر پیامبرِ مستجاب الدعوه ای هم آنان را لعنت کرده ایم: افزاینده در کتاب خدا، انکار کننده تقدیر خدا، روی گردان از سنّت من به سوی بدعت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن کار زشتِ وحشتناک، و بارِ کمرشکن، و شرّ تمام ناشدنی ، عبارت است از: پدید آوردن بدعت ها .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که نفس خود را رام ساخته ... و به سنّت ، بسنده کرده و آن را وا ننهاده ، به بدعت ، روی نیاورده است !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! حلال من تا روز قیامت ، حلال است و حرام من تا روز قیامت ، حرام است. بدانید که خداوند عز و جل ، این دو را در کتاب خود ، بیان فرموده است و من نیز آنها را در سیره و سنّت خویش ، روشن ساخته ام . از این دو که گذشت، بقیّه ، شُبهات شیطان و بدعت هایی است که پس از من ، گذارده می شوند. هر کس آنها ( شُبهات و بدعت ها ) را ترک گوید ، کار دینش به صلاح می آید و مُروّت او [ باقی ] و آبرویش سالم خواهد ماند . هر که به آنها چنگ زند و در آنها بیفتد و از آنها پیروی کند ، چونان کسی است که گوسفندان خویش را در نزدیک قُرُقگاه ، می چرانَد . هر که رَمه اش را در نزدیکی قُرُقگاه بچرانَد ، وسوسه می شود که آنها را به قُرُقگاه در آورد. بدانید که هر پادشاهی ، قُرُقگاهی دارد ! آگاه باشید که قُرُقگاه خداوند عز و جل ، حرام های اوست ! پس خود را از [در آمدن به] قُرُقگاه خدا و حرام های او ، نگه دارید .

.


ص: 490

عنه صلی الله علیه و آله :أهلُ البِدَعِ شَرُّ الخَلقِ وَالخَلیقَهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ صاحِبُ بِدعَهٍ ، فَقَد فُتِحَ فِی الإِسلامِ فَتحٌ . (2)

3 / 3تَحذیرُ أهلِ البَیتِ علیهم السّلام مِنَ البِدعَهِ وَالمُبتَدِعِالإمام علی علیه السلام :قَد قُلتُم : «رَبُّنَا اللّهُ» ، فَاستَقیموا عَلی کِتابِهِ ، وعَلی مِنهاجِ أمرِهِ ، وعَلَی الطَّریقَهِ الصّالِحَهِ مِن عِبادَتِهِ ، ثُمَّ لا تَمرُقوا (3) مِنها ، ولا تَبتَدِعوا فیها ، ولا تُخالِفوا عَنها فَإِنَّ أهلَ المُروقِ مُنقَطَعٌ بِهِم عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَهِ . (4)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن ذَلَّ فی نَفسِهِ ، ... وعَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ ، ووَسِعَتهُ السُّنَّهُ ، ولَم یُنسَب إلَی البِدعَهِ . (5)

عنه علیه السلام فِی التَّحذیرِ مِنَ الفِتَنِ :فَلا تَکونوا أنصابَ (6) الفِتَنِ ، وأعلامَ البِدَعِ . (7)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلی هذِهِ الاُمَّهِ مِنَ الدَّجّالِ ، أئِمَّهٌ مُضِلّونَ ، وهُم رُؤَساءُ أهلِ البِدَعِ . (8)

.

1- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 196 ح 3958 ، حلیه الأولیاء : ج 8 ص 291 الرقم 424 ، تاریخ أصبهان : ج 2 ص 51 الرقم 1054 ، الفردوس : ج 1 ص 410 ح 1655 کلّها عن أنس ، کنز العمّال : ج 1 ص 218 ح 1095 .
2- .تاریخ بغداد : ج 4 ص 159 الرقم 1831 ، الفردوس : ج 1 ص 285 ح 1118 کلاهما عن أنس ، کنز العمّال : ج1 ص 219 ح 1104 .
3- .یُمرقون من الدین : أی یجوزونه ویخرقونه ویتعدّونه (النهایه : ج 4 ص 320 «مرق») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 176، بحار الأنوار : ج 69 ص 263 .
5- .نهج البلاغه : الحکمه 123، تفسیر القمّی : ج 2 ص 71 وفیه «یتعد» بدل «ینسب»، بحار الأنوار : ج 69 ص 381 ح 40 .
6- .النَّصْبُ : العَلَمُ المنصوب ینصب للقوم (تاج العروس : ج 2 ص 434 «نصب») .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 151 وفی بعض النُسخ : «أنصار» بدل «أنصاب» .
8- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 2 ص 316 ح 632 .

ص: 491



3 / 3 بر حذر داشتن اهل بیت علیهم السلام از بدعت و بدعت گذار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدعت گذاران، بدترینِ مردمان و آفریدگان اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بدعت گذاری بمیرد، فتحی نصیب اسلام شده است.

3 / 3بر حذر داشتن اهل بیت علیهم السّلام از بدعت و بدعت گذارامام علی علیه السلام :شما گفته اید: «پروردگار ما ، اللّه است» . پس [در عمل نیز] بر کتاب او و بر شاه راه هدایت او، و در راه درستِ بندگی او ، پایداری ورزید و از آن ، بیرون نروید. در آن ، بدعت مگذارید و از آن ، سرپیچی نکنید ؛ زیرا آنان که از این راه خارج شوند، روز قیامت نزد خداوند ، عذری ندارند.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که نفسش رام و مقهور [او] شود ... و شرّ خود را از مردم ، دور بدارد و در حیطه سنّت بمانَد و بدعت گذاری به او نسبت داده نشود !

امام علی علیه السلام در بر حذر داشتن از فتنه ها :نشانه های فتنه ها و پرچم های بدعت ها مباشید.

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :من آن اندازه که از پیشوایان گم راه کننده، یعنی سران بدعتیان، بر این امّت می ترسم ، از دجّال بر آنان نمی ترسم.

.


ص: 492

عنه علیه السلام :اِحتَفِظوا بِهذِهِ الحُروفِ السَّبعَهِ فَإِنَّها مِن قَولِ أهلِ الحِجا (1) ، ومِن عَزائِمِ اللّهِ فِی الذِّکرِ الحَکیمِ ، أنَّهُ لَیسَ لِأَحَدٍ أن یَلقَی اللّهَ عز و جل بِخَلَّهٍ مِن هذِهِ الخِلالِ : الشِّرکُ بِاللّهِ فیمَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ ، أو إشفاءُ غَیظٍ بِهَلاکِ نَفسِهِ ، أو إقرارٌ بِأَمرٍ یَفعَلُ غَیرُهُ ، أو یَستَنجِحُ إلی مَخلوقٍ بِإِظهارِ بِدعَهٍ فی دینِهِ ، أو یَسُرُّهُ أن یَحمَدُهُ النّاسُ بِما لَم یَفعَل ، وَالمُتَجَبِّرُ المُختالُ ، وصاحِبُ الاُبُّهَهِ (2) وَالزَّهوِ (3) . (4)

عنه علیه السلام :وآخَرُ قَد تَسَمّی عالِماً ولَیسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ ، وأضالیلَ مِن ضُلّالٍ ، ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراکاً مِن حِبالِ غُرورٍ وقَولِ زورٍ ، قَد حَمَلَ الکِتابَ عَلی آرائِهِ ، وعَطَفَ الحَقَّ عَلی أهوائِهِ ، یُؤمِنُ مِنَ العَظائِمِ ، ویُهَوِّنُ کَبیرَ الجَرائِمِ ، یَقولُ : «أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ» وفیها وَقَعَ ویَقولُ : «أعتَزِلُ البِدَعَ» وبَینَهَا اضطَجَعَ ، فَالصُّورَهُ صورَهُ إنسانٍ ، وَالقَلبُ قَلبُ حَیَوانٍ ، لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فَیَتَّبِعَهُ ، ولا بابَ العَمی فَیَصُدَّ عَنهُ ، وذلِکَ مَیِّتُ الأَحیاءِ ، فَأَینَ تَذهَبونَ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :أیُّهَا المُؤمِنونَ لا یَفتِنَنَّکُمُ الطَّواغیتُ وأتباعُهُم مِن أهلِ الرَّغبَهِ فی هذِهِ الدُّنیا ... إنَّ الاُمورَ الوارِدَهَ عَلَیکُم فی کُلِّ یَومٍ ولَیلَهٍ مِن مُظلِماتِ الفِتَنِ وحَوادِثِ البِدَعِ وسُنَنِ الجَورِ وبَوائِقِ (6) الزَّمانِ وهَیبَهِ السُّلطانِ ووَسوَسَهِ الشَّیطانِ ، لَتُثَبِّطُ (7) القُلوبَ عَن تَنَبُّهِها، وتُذهِلُها عَن مَوجودِ الهُدی ومَعرِفَهِ أهلِ الحَقِّ إلّا قَلیلاً مِمَّن عَصَمَ اللّهُ ، فَلَیسَ یَعرِفُ تَصَرُّفَ أیّامِها وتَقَلُّبَ حالاتِها وعاقِبَهَ ضَرَرِ فِتنَتِها إلّا مَن عَصَمَ اللّهُ ، ونَهَجَ سَبیلَ الرُّشدِ وسَلَکَ طَریقَ القَصدِ ، ثُمَّ استَعانَ عَلی ذلِکَ بِالزُّهدِ ، فَکَرَّرَ الفِکرَ وَاتَّعَظَ بِالعِبَرِ وَازدَجَرَ ، وزَهِدَ فی عاجِلِ بَهجَهِ الدُّنیا ، وتَجافی عَن لَذّاتِها ، ورَغِبَ فی دائِمِ نَعیمِ الآخِرَهِ وسَعی لَها سَعیَها ، وراقَبَ المَوتَ ، وشَنَأَ (8) الحَیاهَ مَعَ القَومِ الظّالِمینَ . نَظَرَ إلی ما فِی الدُّنیا بِعَینٍ نَیِّرَهٍ حَدیدَهِ البَصَرِ ، وأبصَرَ حَوادِثَ الفِتَنِ وضَلالَ البِدَعِ وجَورَ المُلوکِ الظَّلَمَهِ . فَلَقَد لَعَمرِی استَدبَرتُمُ الاُمورَ الماضِیَهَ فِی الأَیّامِ الخالِیَهِ مِنَ الفِتَنِ المُتَراکِمَهِ وَالاِنهِماکِ فیما تَستَدِلّونَ بِهِ عَلی تَجَنُّبِ الغَواهِ وأهلِ البِدَعِ ، وَالبَغیِ وَالفَسادِ فِی الأَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ . فَاستَعینوا بِاللّهِ وَارجِعوا إلی طاعَهِ اللّهِ ، وطاعَهِ مَن هُوَ أولی بِالطّاعَهِ مِمَّنِ اتُّبِعَ واُطیعَ . (9)

.

1- .ذوی الحجا : ذوی العقول (النهایه : ج 1 ص 348 «حجا») .
2- .الاُبُّهَهُ : العظمهُ والبهاءُ (النهایه : ج 1 ص 18 «أبه») .
3- .الزَّهوُ : الکِبْرُ والفَخْر (الصحاح : ج 6 ص 2370 «زها») .
4- .الکافی : ج 5 ص 82 ح 9 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 322 ح 883 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 153 ، تحف العقول : ص 156 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 409 ح 38 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 87 ، أعلام الدین : ص 128 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 57 ح 36 .
6- .بَوَائِقُه : أی غوائله وشروره (النهایه : ج 1 ص 162 «بوق») .
7- .التَّثبیطُ : هو التعویق والشُّغل عن المراد (النهایه : ج 1 ص 207 «ثبط») .
8- .شَنَأهُ : أبغضه (القاموس المحیط : ج 1 ص 19 «شنأه») .
9- .الکافی : ج 8 ص 15 ح 2، الأمالی للمفید : ص 2 ح 33 کلاهما عن أبی حمزه الثمالی، تحف العقول : ص 252، بحار الأنوار : ج 78 ص 149 ح 11 .

ص: 493

امام علی علیه السلام :این هفت جمله را به یاد بسپارید؛ زیرا از سخنان اهل خِرد و از احکام قطعی خداوند در قرآنِ استوار است که هیچ کس را نسِزَد تا با داشتن یکی از این خصلت ها ، خداوند عز و جل را دیدار کند: شریک قرار دادن برای خدا در آنچه بر او واجب گردانیده است، یا با نابود ساختن خویش ، (1) خشمی را فرو نشانَد ، یا به کاری اقرار کند که دیگری انجام داده است، یا برای آن که از مخلوقی به حاجتی برسد ، در دین خود بدعتی پدید آورد، یا خوش داشته باشد که مردم او را برای کاری که نکرده است ، بستایند، و متکبّرِ گردن فراز، و شخص بزرگ منش مغرور .

امام علی علیه السلام :و دیگری که خود را «دانشمند» می نامد ، لیکن چنان نیست ؛ بلکه از نادانان و گم راهان ، مُشتی نادانی و گم راهی را فرو گرفته و دام هایی از ریسمان های فریب و گفتار دروغ ، برای مردم گسترده است. قرآن را مطابق آرای خود ، تفسیر می کند و حق را بر محور گرایش ها و امیال خویش می چرخانَد . [مردم را] از خطرهای بزرگ ، آسودگیِ خاطر می بخشد و گناهان بزرگ را [در نظرشان] آسان و کوچک می نمایانَد . می گوید: «به گاه در آمدن شُبهات ، درنگ می کنم»، حال آن که در آنها فرو افتاده است. می گوید: «از بدعت ها ، کناره می گیرم» ، حال آن که میان آنها ، فرو خفته است. صورتش ، صورت انسان است ؛ امّا دلش ، دل حیوان. نه راه هدایت را می شناسد تا آن را بپوید، و نه باب کوری [و گم راهی] را تا از آن ، جلوگیری کند. او مُرده ای در میان زندگان است. پس به کجا می روید؟

امام زین العابدین علیه السلام :ای مؤمنان! زنهار که طاغوت ها و پیروان آنها که در پی این دنیا هستند ، شما را نفریبند... پیشامدهایی که در هر روز و شب بر شما می رسد، از تیرگی فتنه ها گرفته تا رُخدادهای بدعت آمیز و راه و رسم های انحرافی، و رنج ها و ناگواری های زمانه و هراس افکنی های حکومت و وسوسه شیطان، دل ها را از بیدار شدن ، باز می دارند و آنها را از هدایت موجود و شناخت اهل حق ، غافل می سازند ، مگر اندکی را که خداوند ، آنان را مصون داشته است. بنا بر این ، حوادث روزگار ، دگرگونی حالات و فرجام زیانبار فتنه ها را تنها آن کس می شناسد که خداوند ، او را مصون بدارد و راه درست را بپیماید و در طریق حق ، حرکت کند . سپس در این راه ، از زُهد نیز کمک جوید و پیوسته بیندیشد و از حوادث عبرت آموز ، پند گیرد و [از خلاف و کج روی] باز ایستد و به زرق و برق زودگذرِ دنیا ، پشت کند و از خوشی ها و کامجویی های آن ، کناره گیرد و به نعمت پایدار آخرت ، روی آورد و برای آن بکوشد و پیوسته ، مرگ و مُردن را در نظر داشته باشد و از زندگی با مردمان ستمگر ، بیزار باشد . [ چنین کسی ، ] به آنچه در دنیاست ، با دیده ای روشن و تیزبین می نگرد و فتنه های برخاسته و بدعت های گم راه کننده ، و ستم و کج روی حکمرانان ستمگر را نیک می بیند. به جانم سوگند که شما در روزگاران سپری گشته ، چندان فتنه های انباشته را پشت سر نهاده و در آنها غرقه بوده اید که برای دور کردن شما از گم راهان و بدعت گذاران و ستمگران و آنان که در زمین ، به ناحق ، تباهکاری و سرکشی می کنند ، می توانند راه نمای شما باشند . پس، از خداوند ، یاری بجویید و به فرمان بُرداری از خدا و فرمان بُرداری از کسی باز گردید که از دیگر کسانی که پیروی و فرمان بُرداری می شوند، به فرمان بُرداری ، سزاوارترند.

.

1- .در نهج البلاغه ، به جای «إشفاءُ غیظٍ بهلاک نفسه» ، عبارت «یشفی غیظه بهلاک نفس» آمده است ؛ یعنی با از بین بردن دیگری ، حسّ انتقام خود را ارضا کند.

ص: 494

الإمام الباقر علیه السلام فی رِسالَتِهِ إلی سَعدِ الخَیرِ (1) یَصِفُ فیهَا العُبّادَ وَالعُلَماءَ مِن هذِهِ الاُمَّهِ الَّذینَ ساروا بِکِتمانِ الکِتابِ وتَحریفِهِ :اُولئِکَ أشباهُ الأَحبارِ (2) وَالرُّهبانِ (3) ، قادَهٌ فِی الهَوی سادَهٌ فِی الرَّدی ، وآخَرونَ مِنهُم جُلوسٌ بَینَ الضَّلالَهِ وَالهُدی ، لا یَعرِفونَ إحدَی الطّائِفَتَینِ مِنَ الاُخری ، یَقولونَ : ما کانَ النّاسُ یَعرِفونَ هذا ، ولا یَدرونَ ما هُوَ ؟ وصَدَقوا ، تَرَکَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی البَیضاءِ (4) لَیلُها مِن نَهارِها ، لَم یَظهَر فیهِم بِدعَهٌ ولَم یُبَدَّل فیهِم سُنَّهٌ ، لا خِلافَ عِندَهُم ولَا اختِلافَ . فَلَمّا غَشِیَ النّاسَ ظُلمَهُ خَطایاهُم صاروا إمامَینِ : داعٍ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ، وداعٍ إلَی النّارِ ، فَعِندَ ذلِکَ نَطَقَ الشَّیطانُ ، فَعَلا صَوتُهُ عَلی لِسانِ أولِیائِهِ ، وکَثُرَ خَیلُهُ ورَجِلُهُ ، وشارَکَ فِی المالِ وَالوَلَدِ مَن أشرَکَهُ ، فَعُمِلَ بِالبِدعَهِ وتُرِکَ الکِتابُ وَالسُّنَّهُ ، ونَطَقَ أولیاءُ اللّهِ بِالحُجَّهِ ، وأخذوا بِالکِتابِ وَالحِکمَهِ ، فَتَفَرَّقَ مِن ذلِکَ الیَومِ أهلُ الحَقِّ وأهلُ الباطِلِ وتَخاذَلَ وتَهادَنَ أهلُ الهُدی ، وتَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَهِ ، حَتّی کانَتِ الجَماعَهُ مَعَ فُلانٍ وأشباهِهِ ، فَاعرِف هذَا الصِّنفَ . وصِنفٌ آخَرُ ، فَأَبصِرهُم رَأیَ العَینِ نُجَباءَ ، وَالزَمهُم حَتّی تَرِدَ أهلَکَ ، فَإِنَّ الخاسِرینَ الذَّینَ خَسِروا أنفُسَهُم وأهلیهِم یَومَ القِیامَهِ، ألا ذلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبینُ. (5)

.

1- .هو سعد بن عبد الملک الأُموی، ففی کتاب الاختصاص : ... عن أبی حمزه قال : دخل سعد بن عبد الملک علی أبی جعفر علیه السلام ، فبینا ینشج کما تنشج النساء، قال : فقال له أبو جعفر علیه السلام : ما یبکیک یا سعد؟ قال : وکیف لا أبکی وأنا من الشجره الملعونه فی القرآن؟! فقال له : لست منهم أنت اُمویُّ منّا أهل البیت، أما سمعت قول اللّه عز و جل یحکی عن إبراهیم علیه السلام : «فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» . (معجم رجال الحدیث : ج 8 ص 96) .
2- .الأحبارُ : وهم العلماء، جمع حَبْر وحِبْر (النهایه : ج 1 ص 328 «حبر») .
3- .الراهِبُ : واحد رُهبان النصاری، والتَرهُّبُ : التعبُّد (الصحاح : ج 1 ص 14 «رهب») .
4- .البَیضاءُ : وصف الشریعه الإسلامیه بکونها بیضاء نقیّه (مجمع البحرین : ج 1 ص 208 «بیض») .
5- .الکافی : ج 8 ص 54 ح 16، بحار الأنوار : ج 78 ص 361 ح 2 .

ص: 495

امام باقر علیه السلام در نامه اش به سعد الخیر (1) که در آن ، آن دسته از عابدان و عالمان این امّت را که راه کتمان [حقایق] قرآن و تحریف آن را پیموده اند، وصف می کند :اینان ، همانند اَحْبار و رُهبان[ ها ] هستند. پیشروان هوس و سردمدارانِ هلاکت اند . گروهی دیگری هم از ایشان هستند که میان گم راهی و هدایت نشسته و سرگردان اند . این دو طایفه (احبار و رُهبان نماها ، و عالمان راستین و پیشوایان هدایت) را از هم باز نمی شناسند. می گویند که مردم [در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله ] با چنین وضعی (اختلاف میان امّت) رو به رو نبودند و آن را نمی شناختند. راست می گویند ؛ [زیرا] زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنان را ترک کرد [و به جوار حق شتافت] ، آیینی روشن و آشکار ، برایشان بر جای نهاد که روز و شب ، آن ( / ظاهر و باطن / حق و باطل) مشخّص بود. نه بدعتی در میانشان پدیدار گشته بود و نه سنّتی [از سنّت های پیامبر صلی الله علیه و آله ]در بین آنان ، دست خوشِ تغییر و تبدیل شد ، و نه ناسازگاری و اختلافی در میان آنان به چشم می خورد . امّا آن گاه که تاریکی خطاهای امّت ، آنان را فرو پوشانْد ، به دو دسته با دو پیشوا ، تقسیم شدند: پیشوایی که به خداوند متعال ، فرا می خوانْد ، و پیشوایی که به سوی آتش [ دوزخ ]می کشانْد. در این جا بود که شیطان ، زبان گشود و صدای خود را از زبان دوستان و پیروانش بلند کرد و سپاه سواره و پیاده او فزونی گرفت و شریک دارایی ها و فرزندان کسانی شد که او را شریک خود ساختند. در نتیجه، بدعت ها، به کار گرفته شد وقرآن و سنّت، فرو گذاشته شد. امّا دوستان خدا ، زبان به حجّت آوری گشودند و به کتاب خدا و حکمت و خِرد ، چنگ زدند. از آن روز، پیروان حق و پیروان باطل ، از هم جدا گشتند . اهل هدایت ، یکدیگر را تنها گذاشتند و به کمک هم نشتافتند ، و اهل گم راهی ، به کمک هم آمدند تا آن که جماعت ، طرفِ فلانی و همتایان او را گرفتند . پس، این دسته [از گم راهان ]را بشناس. دسته دیگر را هم که همان جماعتِ نجیب و شریف هستند ، با دیده بصیرت ، بشناس و از ایشان ، جدا مشو تا به اهل خود [در آخرت، یعنی پیامبران و امامان و مؤمنان] بپیوندی؛ زیرا بازندگان ، کسانی هستند که خود و اهل خود را در روز قیامت ، در باخته اند ؛ و به راستی که این ، همان زیانِ آشکار است.

.

1- .. همان سعد بن عبد الملک اُموی است . در کتاب الاختصاص ، آمده است : ... از ابو حمزه ، روایت شده است که گفت: سعد بن عبد الملک ، بر امام باقر علیه السلام وارد شد ، در حالی که چونان زنان ، هِق هِق کُنان ، می گریست. امام علیه السلام به او فرمود : «چرا گریه می کنی، سعد؟» . گفت : چگونه نگِریم ، در حالی که از درخت نفرین شده در قرآن هستم؟! امام علیه السلام به او فرمود : «تو از آنها نیستی . تو اُموی ای هستی که از ما خاندانی. آیا سخن خداوند عز و جل را نشنیده ای که از قول ابراهیم علیه السلام می فرماید: «هر که از من پیروی کند ، او از من است» ؟» .

ص: 496

الإمام الباقر علیه السلام :أدنَی الشِّرکِ أن یَبتَدِعَ الرَّجُلُ رَأیاً فَیُحِبَّ عَلَیهِ ویُبغِضَ عَلَیهِ . (1)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن أبی حمزه الثُّمالِیِّ :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : ما أدنَی النَّصبِ ؟ فَقالَ : أن یَبتَدِعَ الرَّجُلُ شَیئاً فَیُحِبَّ عَلَیهِ ویُبغِضَ عَلَیهِ . (2)

معانی الأخبار عن الحلبی :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما أدنی ما یَکونُ بِهِ العَبدُ کافِرا ؟ قالَ : أن یَبتَدِعَ شَیئا فَیَتَوَلّی عَلَیهِ ویَبرَأَ مِمَّن خالَفَهُ . (3)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 572 ح 4955 ، ثواب الأعمال : ص 307 ح 3 ، المحاسن : ج 1 ص 328 ح 666 کلّها عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 2 ص 304 ح 43 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 572 ح 4956 ، ثواب الأعمال : ص 307 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 304 ح 44 .
3- .معانی الأخبار : ص 393 ح 43 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 301 ح 33 .

ص: 497

امام باقر علیه السلام :کمترین مرتبه شرک ، این است که کسی ، عقیده ای را بدعت بگذارد و در راه آن ، [با دیگران ]دوستی و دشمنی ورزد.

کتاب من لایحضره الفقیه به نقل از ابو حمزه ثُمالی :به امام باقر علیه السلام گفتم : کمترین مرتبه ناصبیگری (1) چیست؟ فرمود: «این که شخص ، چیزی را بدعت بگذارد و بر پایه آن ، دوستی و دشمنی نماید».

معانی الأخبار به نقل از حلبی :به امام صادق علیه السلام گفتم : کمترین چیزی که موجب کفر بنده می شود ، چیست؟ فرمود: «این که چیزی را بدعت بگذارد و بر اساس آن ، دوست بدارد، و از هر که با آن مخالفت ورزد ، بیزاری بجوید» .

.

1- .. در حاشیه مأخذ ، آمده است: «نَصب» ، به معنای عداوت و کینه توزی با اولیای حق علیهم السلام است که بر اساس آن ، معنای حدیث ، چنین می شود که شخص ، چیزی را به دروغ بر آنان ببندد . هر کسی را که آن مطلب را بپذیرد ، دوست بدارد و هر کسی را که نپذیرد ، دشمن بدارد. به قولی نیز مراد از «نصب» ، هر چیزی از قبیل بت است که به جای خدا ، پرستش شود . بنا بر این قول ، معنای حدیث این است که : کمترین مرتبه بت پرستی ، این است که ... .

ص: 498

الکافی عن مسعده بن صدقه :دَخَلَ سُفیانُ الثَّورِیُّ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَرَأی عَلَیهِ ثِیابَ بیضٍ کَأَنَّها غِرْقِی (1) البَیضِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذَا اللِّباسَ ، لَیسَ مِن لِباسِکَ . فَقالَ لَهُ : اِسمَع مِنّی وعِ ما أقولُ لَکَ ، فَإِنَّهُ خَیرٌ لَکَ عاجِلاً وآجِلاً ، إن أنتَ مِتَّ عَلَی السُّنَّهِ وَالحَقِّ ، ولَم تَمُت عَلی بِدعَهٍ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام مِن رِسالَتِهِ إلی جَماعَهٍ مِنَ الشّیعَهِ :أیَّتُهَا العِصابَهُ الحافِظُ اللّهُ لَهُم أمرَهُم ، عَلَیکُم بِآثارِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسُنَّتِهِ ، وآثارِ الأَئِمَّهِ الهُداهِ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَعدِهِ وسُنَّتِهِم ، فَإِنَّهُ مَن أخَذَ بِذلِکَ فَقَدِ اهتَدی ، ومَن تَرَکَ ذلِکَ ورَغِبَ عَنهُ ضَلَّ ، لِأَنَّهُم هُمُ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ بِطاعَتِهِم ووِلایَتِهِم . وقَد قالَ أبونا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : المُداوَمَهُ عَلَی العَمَلِ فِی اتِّباعِ الآثارِ وَالسُّنَنِ وإن قَلَّ ، أرضی للّهِِ وأنفَعُ عِندَهُ فِی العاقِبَهِ مِنَ الاِجتِهادِ فِی البِدَعِ وَاتِّباعِ الأَهواءِ ، ألا إنَّ اتِّباعَ الأَهواءِ وَاتِّباعَ البِدَعِ بِغَیرِ هُدَیً مِنَ اللّهِ ضَلالٌ ، وکُلَّ ضَلالَهٍ بِدعَهٌ ، وکُلَّ بِدعَهٍ فِی النّارِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَلاثَهُ أشیاءَ مَنِ احتَقَرَها مِنَ المُلوکِ وأهمَلَها تَفاقَمَت عَلَیهِ : خامِلٌ قَلیلُ الفَضلِ شَذَّ عَنِ الجَماعَهِ ، وداعِیَهٌ إلی بِدعَهٍ جَعَلَ جُنَّتَهُ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، وأهلُ بَلَدٍ جَعَلوا لِأَنفُسِهِم رَئیسا یَمنَعُ السُّلطانَ مِن إقامَهِ الحُکمِ فیهِم . (4)

.

1- .الغِرْقیّ : القشْره المتّصله ببیاض البیض ، والغرقیّ البیاض الذی یؤکل (لسان العرب : ج 10 ص 286 «غرق») .
2- .الکافی : ج 5 ص 65 ح 1 ، تحف العقول : ص 348 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 232 ح 22 .
3- .الکافی : ج 8 ص 8 ح 1 و ص 402 کلاهما عن إسماعیل بن جابر وإسماعیل بن مخلّد السرّاج ، بحار الأنوار : ج 78 ص 216 ح 93 .
4- .تحف العقول : ص 319 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 233 ح 41 .

ص: 499

الکافی به نقل از مَسعَده بن صدقه :سفیان ثوری ، بر امام صادق علیه السلام وارد شد . دید که امام علیه السلام جامه هایی سپید ، چونان پوسته نازکِ روی سفیده تخم مرغ ، بر تن دارد: گفت: چنین جامه ای در شأن شما نیست ! امام علیه السلام به او فرمود: «از من بشنو و آنچه را به تو می گویم ، نیک دریاب؛ زیرا به نفع دنیا و آخرت توست، اگر بر سنّت و حق بمیری و بر بدعت ، از دنیا نروی» .

امام صادق علیه السلام از نامه ایشان به گروهی از شیعیان :ای گروهی که خداوند ، نگهبان شماست ! بر شما باد پیروی از پیامبر خدا و سنّت او و پس از آن ، پیروی از پیشوایان هدایتگر از خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، و پیمودن راه و رسم آنان ؛ زیرا هر کس بدین راه برود ، هدایت می شود، و هر کس آن را ترک گوید و از آن روی بگرداند ، گم راه می شود؛ چرا که اینان ، همان کسانی هستند که خداوند به فرمان بُرداری از آنان و ولایتشان ، فرمان داده است. پدرمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «مداومت بر عمل ، همراه با پیروی از شیوه ها و سنّت ها[ی نبوی و دینی]، اگر چه اندک باشد، نزد خداوند ، پسندیده تر و فرجامش سودمندتر از سختکوشی [در عمل و عبادت] است که تواَم با بدعت ها و پیروی از گرایش ها باشد ؛ زیرا پیروی از گرایش ها و دنباله روی از بدعت ها بی آن که هدایتی از جانب خدا باشد ، گم راهی است و هر گم راهی ای ، بدعت است و هر بدعتی ، در آتش [ دوزخ ]جای دارد».

امام صادق علیه السلام :سه کس اند که هر حکمرانی آنها را دستِ کم بگیرد و در باره آنان [ غفلت کند و ] مسامحه بورزد ، کار آنها بر او بسی دشوار شود: گم نامِ فاقد فضیلتی که از جماعت [ِ مسلمانان] کناره گیرد؛ دعوت کننده به بدعت که امر به معروف و نهی از منکر را سپرِ خویش ساخته است [و به بهانه آن و زیر پوشش امر به معروف و نهی از منکر ، به بدعت ، فرا می خوانَد]، و مردم شهری که برای خود ، رئیسی قرار داده اند و آن رئیس، مانع اجرای [ درست ] حکومت به وسیله سلطان در میان آنان شود.

.


ص: 500

الکافی عن یونس بن عبد الرحمن :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ الأَوَّلِ علیه السلام : بِما اُوَحِّدُ اللّهَ؟ فَقالَ : یا یونُسُ ، لا تَکونَنَّ مُبتَدِعا ، مَن نَظَرَ بِرَأیِهِ هَلَکَ ، ومَن تَرَکَ أهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ضَلَّ ، ومَن تَرَکَ کِتابَ اللّهِ وقَولَ نَبِیِّهِ کَفَرَ . (1)

3 / 4بَراءَهُ أهلِ البَیتِ علیهم السّلام مِنَ المُبتَدِعینَرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أیُّهَا النّاسُ ، إنّا أهلَ البَیتِ عَصَمَنَا اللّهُ مِن أن نَکونَ مَفتونینَ ، أو فاتِنینَ ، أو مُفتَنینَ ، أوکَذّابینَ ، أو کاهِنینَ ، أو ساحِرینَ ، أو عائِفینَ ، أو خائِنینَ ، أو زاجِرینَ ، أو مُبتَدِعینَ ، أو مُرتابینَ ، أو صادِفینَ عَنِ الحَقِّ مُنافِقینَ ، فَمَن کانَ فیهِ شَیءٌ مِن هذِهِ الخِصالِ فَلَیسَ مِنّا ، ولا نَحنُ مِنهُ ، وَاللّهُ مِنهُ بَریءٌ ، ونَحنُ مِنهُ بُرَآءُ ، ومَن بَرِئَ اللّهُ مِنهُ أدخَلَهُ جَهَنَّمَ ، وبِئسَ المِهادُ . (2)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 56 ح 10 .
2- .تفسیر فرات : ص 307 ح 412 عن عبد اللّه بن عباس ، بحار الأنوار : ج 16 ص 376 ح 85 .

ص: 501



3 / 4 بیزاری اهل بیت علیهم السلام از بدعت گذاران

الکافی به نقل از یونس بن عبد الرحمان :به امام کاظم علیه السلام گفتم : از چه راهی خدا را به یگانگی بپرستم؟ فرمود: «ای یونس! بدعت گذار مباش . کسی که با رأی خود بنگرد ، هلاک می شود ؛ و هر کس اهل بیت پیامبرش را رها کند ، به گم راهی می افتد ؛ و هر کس کتاب خدا و سخن پیامبرش را رها کند ، کافر می گردد».

3 / 4بیزاری اهل بیت علیهم السّلام از بدعت گذارانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم ! [خداوند ،] ما خاندان را مصون داشته است از این که فریب بخوریم ، یا بفریبیم ، یا فتنه انگیز ، یا دروغگو، یا پیشگو، یا جادوگر، یا فال زن، یا خیانتکارباشیم ، یا به پراندن پرنده ، فال بزنیم ، یا بدعت گذار ، یا دودل، یا روی گردان از حق و منافق باشیم. پس هر کس در او یکی از این خصلت ها باشد ، از ما نیست و ما نیز از او نیستیم، و خدا از او بیزار است و ما هم از او بیزاریم، و هر که خدا از او بیزار باشد ، به جهنّمش در می آورد ؛ و بد جایگاهی است !

.


ص: 502

الفصل الرابع : مبادئ البدعه4 / 1الهَوی وطَلَبُ الدُّنیاالکتاب«فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ » . (1)

«وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَادُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَرجِعوا بَعدی کُفّارا مُرتَدّینَ ، تَتَأَوَّلونَ الکِتابَ عَلی غَیرِ مَعرِفَهٍ ، وتَبتَدِعونَ السُّنَّهَ بِالأَهواءِ ، وکُلُّ سُنَّهٍ وحَدیثٍ وکَلامٍ خالَفَ القُرآنَ فَهُوَ زورٌ وباطِلٌ . (3)

.

1- .البقره : 79 .
2- .آل عمران : 75 .
3- .خصائص الأئمّه : ص 75 عن عیسی الضریر عن أبی الحسن عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 487 ح 31 .

ص: 503